غوایل

لغت نامه دهخدا

غوایل. [ غ َ ی ِ ] ( ع ص، اِ ) رجوع به غوائل شود: و چون ابوعلی آن رخنه برگرفت و از عوادی شرّ و غوایل ضرّ نصر فارغ شد... ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272ص 265 ). دام حبایل را جهان نام نهاده اند و شبک غوایل را زمان. ( جهانگشای جوینی ). فرمود که حکم پسران همین است. مادام که طریق رعایت جانب یکدیگر مسلوک دارنداز غوایل حوادث در امان مانند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ عمید

= غائله

فرهنگ فارسی

جمع غائله
( اسم ) جمع غائله ( غایله ) سختی ها بلاها.

جمله سازی با غوایل

💡 و از برای مال، فواید بسیار، و آفات و غوایل بی شماری است و تمیز خوب و بد آن در نهایت صعوبت و اشکال است، زیرا که از نبودن مال، صفت فقر و احتیاج به هم می رسد و از وجود آن، وصف غنا و ثروت حاصل می شود و این هر دو صفتی است که خدا بندگان خود را به آنها امتحان می فرماید.