سلط

سلط

لغت نامه دهخدا

سلط. [ س َ ] ( ع ص ) درشت. || زبان دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زبان طویل. ( ناظم الاطباء ). || مرد زبان دراز. ( ناظم الاطباء ).
سلط. [ س ُ ] ( ع اِمص ) برگماشتگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
سلط. [ س َ ل ِ ] ( ع ص، اِ ) پیکان هموار. ج، سلاط. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
سلط. [ س ِ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ سِلْطَة به معنی جامه ای که در آن گیاه و کاه کنند. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جامه ایکه در آن گیاه و کاه کنند

دانشنامه عمومی

شهر سلط ( به عربی: السلط ) در استان بلقاء در کشور اردن واقع شده است. جمعیت این شهر ۷۳٫۵۲۸ نفر است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ثُلَّةٌ: جماعت بسیار انبوه
تکرار در قرآن: ۳۹(بار)

جمله سازی با سلط

امل دباس (زاده ۲۹ آوریل ۱۹۶۵) یک هنرپیشه اردنی است که به واسطه نقش‌هایش در تئاترهای رادیویی، دراماتیک و دوبله سریال‌های کارتونی شناخته شده‌است. او در عمان در خانواده‌ای اردنی اهل شهر سلط به دنیا آمد و والدینش او را تشویق به ورود به هنر کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
معلق یعنی چه؟
معلق یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز