فرهنگ عمید
آوارگی، بی خانمانی، بی سر و سامانی.
آوارگی، بی خانمانی، بی سر و سامانی.
💡 خورشیدوشی در به دری را چه کند کس معشوق پریشان نظری را چه کند کس
💡 هیچ یاد آمدت، ای فتنه که وقتی زین پیش عاشق سوخته در به دری بود مرا
💡 چو عطا دهد صلهٔ دعا چه زیان به مائدهٔ سخا ز در شهنشه اگر صلا به گدای در به دری رسد
💡 دانی که چهای از پس این در به دری ها
💡 تا بود سراسیمه دلم در به دری بود اندیشهٔ دل جامگی و دل سفری بود