خانه پا
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خانه پا
پر ز غوغا گشت آفاق جهان تا که یاراز خانه پا بیرون نهاد
ز خانه پا نگذاریم سیدا بیرون مباد کهنه براتی شود حواله ما
از در خانه پا برون ننهم تا نکو ننگرم یسار و یمین
از پیکر خمیده، دل آسودگی ندید این خانه پا ز حلقهٔ در در رکاب داشت
خیال دوست درین خانه پا بر آتش سوخت کنون کز آب دو چشمم ترانه میطلبد
مباد چشم من افتد بروی اهل جهان ز خانه پا نگذارم بر آستان هرگز