لغت نامه دهخدا
صبح خوان. [ ص ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) ( مرغ... ) بلبل:
ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی.حافظ.چه حالت است که گل در سحر نماید روی
چه آتش است که در مرغ صبح خوان گیرد.حافظ.
صبح خوان. [ ص ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) ( مرغ... ) بلبل:
ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی.حافظ.چه حالت است که گل در سحر نماید روی
چه آتش است که در مرغ صبح خوان گیرد.حافظ.
۱. ویژگی مرغی که هنگام صبح آواز می خواند.
۲. (اسم، صفت فاعلی ) (زیست شناسی ) [مجاز] بلبل: چه حالت است که گل در سحر نماید روی / چه آتش است که در مرغ صبح خوان گیرد (حافظ: ۱۰۳۵ ).
( صفت ) ۱ - پرنده ای که در وقت صبح آواز خواند. ۲ - بلبل.
💡 ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی
💡 می ز خروس ده منی همچو پر تذرو ده هین که خروس صبح خوان بار دگر فشاند پر
💡 ای مرغ صبح خوان به نوا این سخن بخوان در بارگاه شاه جهان گر بود مجال
💡 برخاست مرغ صبح خوان برداشت نوبت را فغان از خواب مستی خیز هان برگ صبوحی ساز کن