قابل تمیز

لغت نامه دهخدا

قابل تمیز. [ ب ِ ل ِ ت َ ] ( ص مرکب )( اصطلاح حقوقی ) قابل فرجام. رجوع به قابل فرجام شود.

فرهنگ فارسی

اصطلاح حقوقی قابل فرجام رجوع به قابل فرجان شود.

جمله سازی با قابل تمیز

پوشاک مردم استان همدان شامل تن‌پوش‌ها، سرپوش‌ها و پای‌افزار است. با وجود این که چهار محور فرهنگی (فارس، ترک، لر، کرد) در استان قابل تمیز است، اما انواع و شیوه‌های پوشاک زنان و مردان مشابه است. بافت پارچه و کفش‌ها به خصوص گیوه پیش از ورود اجناس خارجی در روستاهای استان متداول بوده‌است. به ویژه گیوه‌های شهرستان ملایر که آجیده نامیده می‌شود و جزء دست بافت‌های استان به‌شمار می‌آید.[نیازمند منبع]
نواها داشت ساز عبرت این انجمن اما نگردید از کری قابل تمیز خیر و شر گوشم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال عشقی فال عشقی