ظرب

لغت نامه دهخدا

ظرب. [ ظَ رِ ] ( ع اِ ) سنگ برآمده تیزاطراف یا کوه پست گسترده یا کوه خرد و پشته. ج، ظِراب. || کوه تیزقُلّه در آسمان که نه وادی دارد و نه شکاف و همه آن سیاه است. || ( اِخ ) برکه ای است میان قرعاء و واقصه درراه مکّة. ( معجم البلدان ). || نام اسب رسول اکرم صلوات اﷲ علیه. || نام مردی است.
ظرب. [ ظُ رُب ب ] ( ع ص ) کوتاه بالای درشت و پرگوشت.
ظرب. [ ظَ رَ ] ( ع مص ) چفسیدن. التصاق. ملصق شدن. دوسیدن.

فرهنگ فارسی

چفسیدن. التصاق. ملصق شدن. دوسیدن.

جمله سازی با ظرب

همچو آسان یافتم بر ملکت عالم ظفر کاشک بر ملک ظرب زانسان ظفر بودی مرا
گرد وارستگی‌هکوی فنا باید بود خاک در دیدهٔ اندوه ظرب باید کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قرین رحمت یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز