جانا

لغت نامه دهخدا

جانا. ( منادا ) مرکب از جان و «آ»ی ندا، بمعنی عزیزا. محبوبا. ای جان:
این عشق نیست جانا جنگست و کارزار.فرخی.خواهم که بدانم من جانا توچه خو داری
تا از چه برآشوبی تا از چه بیازاری.منوچهری.جانا ترا که گفت که احوال ما مپرس
بیگانه گرد و قصه هیچ آشنا مپرس.حافظ ( قدسی ).از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست.حافظ.جانا سخن از زبان ما میگوئی.؟
جانا. ( اِخ )توفیق افندی. او راست: واقعةالسلطان عبدالعزیز. اصل این کتاب را احمد صائب بک، درباره سلطان عبدالعزیز که از سلاطین آل عثمان است نوشته و این شخص آنرا بعربی ترجمه کرده است و در سال 1321 هَ.ق. در 272 صفحه در بیروت بچاپ رسانیده است. ( از معجم المطبوعات ).
( جاناً ) جاناً. [ نَن ْ ] ( ق ) کلمه فارسی است که مانند کلمات عربی به آخرش تنوین درآورده اند.( از مجله دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 3 ). از جان. بجان: جاناً و مالاً در راه تو فداکاریم.

فرهنگ عمید

خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان.

فرهنگ فارسی

از جان

فرهنگ اسم ها

اسم: جانا (دختر) (فارسی) (تلفظ: jānā) (فارسی: جانا) (انگلیسی: jana)
معنی: خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان، ای عزیز، عزیزا، محبوبا

جمله سازی با جانا

💡 از ابن یمین جانا یکره سخنی بشنو در گوش کشند آخر خوبان گهر موزون

💡 تمامت شرح توحید است جانا که تا بینا شود زان مرد دانا

💡 دلم در قید زلفت پای بندست بگو جانا چه شاید کرد با دل

💡 کسیکه پرسش خسته دلان کند دایم بدور حسن تو جانا بجز جفای تو نیست

💡 تو تا دوری ز من جانا چنین بی‌جان همی‌گردم چو در چرخم درآوردی به گردت زان همی‌گردم

💡 مطرب قدح رها کن، زین گونه ناله‌ها کن جانا یکی بها کن، آن جنس بی‌بها را

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
زه یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز