خارد

لغت نامه دهخدا

خارد. [ رِ ] ( ع ص ) ساکت بواسطه حیا. ( ناظم الاطباء ). زن شرمگین. ج، خُرَّد. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

ساکت بواسطه حیا زن شرمگین جمع خرد.

جمله سازی با خارد

هر که بی عشق قدم در ره حق بگذارد می رود بر غلط این راه سری می خارد
جهان محکوم‌تقدیر است باید داشت مغرورش اگر ناخن ز قدرت دم زندگو پشت خود خارد
ز عشق یار بجنبد کش و به پیچد دل ز حرص باده به برد لب و به خارد کام
برای گالی نام‌های گوناگون دیگر هم ذکر شده‌است مانند: جَل وزغ، نی خاردار، نی توپی، تُورُوف، جگن کروی و جگن باتلاق.
به ناخن بخارد سر از شرم جودش شجر را از آن است بر سر شکوفه
پس از یک راه‌پیمایی دو مایلی به سمت شمال‌غرب شهر، قربانیان با سیم‌های خاردار و چند پلیس اوکراینی و نیروهای آلمانی روبه‌رو شدند. این افراد قربانیان را برهنه و به داخل دره روانه کردند. سپس قربانیان از ناحیه پشت سر یا گردن توسط جوخه‌های مرگ هدف گلوله قرار گرفتند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز