بیله

کلمه بیله در زبان فارسی معنای گوناگونی دارد. این واژه می‌تواند به خشکی یا جزیره‌ای در وسط دریا یا رودخانه اشاره کند، مشابه به کلمه پیله. همچنین، بیله می‌تواند به پیکانی که شکلش شبیه بیل است یا به پاروی کشتی‌ها مربوط باشد. در برخی مناطق، این واژه به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های یک ایل یا طایفه به کار می‌رود. در گویش محلی هندیجان، بیله معنای اجازه دادن را در خود دارد. به همین دلیل، این کلمه در فرهنگ‌های مختلف بار معنایی خاص و متنوعی دارد و نشان‌دهنده غنای زبان فارسی است.

لغت نامه دهخدا

( بیلة ) بیلة. [ ل َ] ( ع اِمص ) اسم از بول. ( منتهی الارب ). کمیزانداختگی. || نوعی کمیز انداختن. ( ناظم الاطباء ).
بیله.[ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) خشکی و جزیره ای میان دریا و رودخانه. پیله. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از جهانگیری ). زمین گشاده و خشک که میان دو شاخه آب بود. ( شرفنامه منیری ). زمین خشک را گویند که در میان آب دریا و رودخانه واقع شود. ( غیاث ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). این معنی متعارف ولایت سند نیز بود. ( رشیدی ): 
بعمان قدرت فلک یک حباب 
ز دریای جاهت جهان بیله است.عمعق. || نوعی از دوا. پیله. ( برهان ). یک نوع دارو. ( ناظم الاطباء ). نوعی از گیاه دارو. ( شرفنامه منیری ). و رجوع به پیله شود. || طبله و خریطه عطار. پیله. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). طبله عطار و معرب آن باله است. ( منتهی الارب ). خریطه ادویه. ( غیاث ). بوی دان. مشک دان. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به پیله شود. || منشور پادشاهان. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). منشور. ( غیاث ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به بیلک شود.
- بیله حقوق؛ [ کلمه بیله فارسی، بمعنی منشور پادشاهان ] بیله حقوق یا منشور حقوق یکی از مهمترین اسناد قانون اساسی انگلستان، که مفاد آن در تکامل قوانین اساسی هر یک از ممالک مشترک المنافع بریتانیا و نیز ایالات متحده امریکا تأثیر داشته و ( بضمیمه ماگنا ) اغلب جزء میراث سیاسی ممالک دموکراسی انگلیسی زبان محسوب میشود. ( از دائرة المعارف فارسی ).
|| قباله خانه و باغ. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). قباله. ( غیاث ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به بیلک شود. || رخساره. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( غیاث ): 
بیله تو کرد روی مه و زهره را خجل 
زان میکنند هر سحری روی در نقاب.خاقانی. || پهلو. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( غیاث ) ( رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || هر یک از دو جانب قدام و خلف سینه. ( یادداشت مؤلف ): 
و آن دل که در میان دو بیله به کین تست 
در وی رسد ز قوس فلک زخم بیلکی.سوزنی. || پاروب کشتیبانان که بدان غراب رانند. ( برهان ). پاروب کشتی بانی. ( ناظم الاطباء ). چوبی باشد که بر سر آن تخته ای بصورت بیل نصب نموده باشند و در اطراف غراب و کشتی و کشتی کوچک تعبیه نموده و کشتی و غراب به آن برانند و آن را چینه نیزخوانند. ( جهانگیری ) ( از رشیدی ). پاروب کشتی بان. ( ناظم الاطباء ). چوبی باشد که بر سر آن تخته ای بصورت بیل نصب نموده باشند و در اطراف غراب و کشتی کوچک تعبیه نموده و کشتی و غراب به آن برانند و آن را چینه نیزخوانند. ( از جهانگیری ) ( از رشیدی ). پاروب کشتی ران برای راندن کشتی. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بِلّیج السفینه؛ بیله کشتی، معربست. ( منتهی الارب ). رجوع به بیل شود. || پیکانی که مانند بیل سازند. پیله.( برهان ) ( ناظم الاطباء ). نام پیکان است و پیکان را بیلک خوانند. ( فرهنگ اسدی ). پیکانی بود سرپهن. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). حالا بیلک گویند و آن تیری باشد که پیکان آن به صورت سر بیل باشد. ( اوبهی ). بیلک.( جهانگیری ) ( غیاث ) ( از رشیدی ). پیکان پهن. پیله. ( یادداشت مؤلف ). پیکانی بود سرپهن شبیه بیل که در تیرنشانند و آن تیر را بیلکی گویند. ( یادداشت مؤلف ):

فرهنگ معین

(لِ ) (اِمر. ) ۱ - پیکانی که مانند بیل می ساختند. ۲ - پارو.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پیکانی که مانند بیل سازند. ۲ - پاروی کشتیبانان.
اولین حوضچ. یک چشمه. حوضچ. بالائین چشمه. یا ماهی. حوت.

دانشنامه عمومی

بیله (کرواسی). بیله ( به لاتین: Bilje ) یک منطقهٔ مسکونی در کرواسی است که در شهرستان اوسیک - بارانیا واقع شده است. بیله ۲۶۰٫۲۱ کیلومتر مربع مساحت و ۵٬۶۴۲ نفر جمعیت دارد و ۸۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

ویکی واژه

پیکانی که مانند بیل می‌ساختند.
پارو.

جمله سازی با بیله

در گرد قبیله‌گاه لیلی چون کوه رسیده بود خیلی
زان ملتمسی که از پدر کرد اشراف قبیله را خبر کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فرشتگان فال فرشتگان فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش