خیدن

لغت نامه دهخدا

خیدن. [ دَ ] ( مص ) کج شدن. خم گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( دگرگون شده خمیدن ؟ ). || پنبه زدن یا حلاجی کردن پشم و پنبه. ( ناظم الاطباء ). فلخمیدن.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل. ) خمیدن.

فرهنگ عمید

= خمیدن

ویکی واژه

احتمالاً همریشه با سانسکریت सीव्यति (sīvyati, “دوختن، بخیه زدن؛ متصل کردن”).
خمیدن. (!)
(معنی بازساخته) به هم پیوستن

جمله سازی با خیدن

مر مخالف را چخیدن هست با او همچنانک با عصای موسوی خود اسب تازد سامری
چخیدن هم چو آتش کی بود سود که بیرون آید از هر روزن این دود
خدایا این بلا و فتنه از توست ولیکن کس نمی یارد چخیدن
با تو چخیدن چنان بود دگران را چون بره کو با پلنگ گیرد کستی
بس شهر که مردانش با من بچخیدند کامروز نبینند دراو جز زن بیشوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هورنی یعنی چه؟
هورنی یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
پهن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز