لس شدن

لغت نامه دهخدا

لس شدن. [ ل َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) به فالج مبتلی گشتن. فالج شدن. بی حس شدن. لمس شدن. و نیز رجوع به لس شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- مبتلی به فالج شدن. ۲- بی حس گردیدن.

جمله سازی با لس شدن

خود را نسوزی پاک اگر از عیب خود را پاک کن دریا چو نتوانی شدن دردانه شو دردانه شو
گفتم: ز مویه شد تن مسکین من چو موی گفتا: ز ناله نیز بخواهی شدن چو نال
گر عندلیب خامه ات، ترک نوا گوید حزین گلشن به مرغان چمن، بیت الحزن خواهد شدن
خواهی که کنی ملک جهان را همه تسخیر خواهد شدن این زودترا حاصل نی دیر
رابعاً: آن هنگام، وقتِ گشوده شدن درهاى آسمان و وقتِ نماز اَوّابين است.
در مراسم اولین سالگرد کشته شدن موسوی گردیزی، قرآن منقش به دستخط علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به خانواده موسوی گردیزی اهدا شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت فال جذب فال جذب