بی چون

واژهٔ بی‌چون صفتی مرکب است که به معنی بی‌نظیر، بی‌مانند و بی‌شبیه به کار می‌رود. این واژه در فرهنگ‌های معتبر فارسی همچون آنندراج، ناظم‌الاطباء و فرهنگ فارسی معین با تعابیری همچون بی‌مثال و فاقد شبیه تعریف شده است. همچنین، «بی‌چون» به عنوان یکی از نام‌های خداوند سبحان و تعالی نیز شناخته می‌شود و اشاره به ذات بی‌همتا و توصیف‌ناپذیر پروردگار دارد؛ وجودی که هیچ توصیف و تشبیهی را برنمی‌تابد.

در متون ادب و عرفان فارسی، این واژه غالباً برای اشاره به خداوند در ترکیب‌هایی مانند «حضرت بی‌چون»، «قادر بی‌چون» و «ایزد سبحان بی‌چگونه و بی‌چون» به کار رفته است. برای نمونه، ناصرخسرو در اشعار خود از آن بهره برده و در متونی چون قصص‌الانبیاء نیز خطاب به ذات اقدس الهی از این تعبیر استفاده شده است. در این متون آمده که ملک العرش بی‌چون خطاب به پیامبر فرمود: «یا محمد، اگر تو نبودی، یوسف را نیافریدمی» و نیز وعده داده که بندگان به «دیدار بی‌چون» مشرف خواهند شد.

بنابراین، «بی‌چون» هم به صورت صفت برای اشیاء و اشخاص بی‌همتا و هم به عنوان نامی از نام‌های خداوند متعال در متون کهن و نوین فارسی حضور داشته و حامل مفهومی بلند و قدسی است. این واژه نمایانگر آن است که ذات حق تعالی فراتر از هر توصیف و تشبیهی است و عقل و زبان از درک و بیان آن ناتوانند.

لغت نامه دهخدا

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ). بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ). بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ).، بیچون. ( اِخ ) نامی از نام های حق سبحانه و تعالی. ( آنندراج ). خدای تعالی. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه از وی تفسیر نتوان کرد و نعتش نتوان نمود. ( ناظم الاطباء ): حضرت بیچون. قادر بی چون؛ خدای تبارک و تعالی. خدای تعالی. نامی از نامهای خدای تعالی:
زنده به آن زندگان که چنین گفت
ایزد سبحان بی چگونه و بی چون.ناصرخسرو.ملک العرش بی چون جواب داد که یا محمد اگر تو نبودی یوسف را نیافریدمی. ( قصص الانبیاء ص 61 )... سرای باقی هفتاد و چندان بتو رسد و بدیدار بیچون مشرف گردی. ( قصص الانبیاء ص 157 ).
نگار ایزد بیچونی ای نگاررهی
زهی نگارنگار و زهی نگار گری.سوزنی.عمری که میرود همه حال جهد کنی
تا در رضای خالق بیچون بسر بری.سعدی.توان در بلاغت به سحبان رسید
نه در کنه بیچون سبحان رسید.سعدی.ارادت بیچون یکی را از تخت شاهی فرود آرد و دیگری را در شکم ماهی نکو دارد. ( گلستان ).
سپاس از خداوند بی مثل و بیچون
که با طالع سعد و با بخت میمون.؟- بی چون وچرا؛ جاوید و مقدس. ( ناظم الاطباء ). که بر اواعتراضی نتوان کرد. خودمختار و این صفت باریتعالی است:
بهار گشت پدیدار و دل تقاضا کرد
کمال قدرت بیچون و بی چرا دیدن.سوزنی.

فرهنگ معین

(ص مر. ) ۱ - بی مانند، بی نظیر. ۲ - خدای تعالی.

فرهنگ عمید

۱. بی مانند، بی نظیر، بی همتا.
۲. (اسم، صفت ) از صفات باری تعالی.

فرهنگ فارسی

بی مانند، بی همتا، بی نظیر
( صفت ) ۱ - بیمانند. بی نظیر. ۲ - خدای تعالی.
نامی از نام های حق سبحانه و تعالی

ویکی واژه

بی مانند، بی نظیر.
خدای تعالی.

جمله سازی با بی چون

تعالی الله، چه گلزاری ست حسن عالم افروزت که گل در باغ خوبی چون رخت زیبا نمی یابم
من شبی چون کوه دارم زین دل کوتاه روز خرم آن ذره که با خورشید تابان خو گرفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متفاوت یعنی چه؟
متفاوت یعنی چه؟
مغیلان یعنی چه؟
مغیلان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز