اسم حشمت به معنای عظمت و شکوه است و در زبان فارسی به ویژگیهایی چون ارج و بزرگی اشاره دارد. این نام نماد جبروت و جلال بوده و بر صفات باعظمت و باارزش تأکید میکند. در لغتنامه دهخدا، حشمت به مردی اشاره دارد که دارای چاکران و خدمتکاران است و به نوعی از او به عنوان کسی که دیگران به خاطر او غضب میکنند، یاد میشود. همچنین در همین لغتنامه، به خویشاوندی و حرمت زن نیز اشاره شده است. در فرهنگ معین، حشمت به مفهوم عظمت و شکوه تعریف شده و در فرهنگ فارسی عمید نیز به همین معنا تکرار میشود. بنابراین، حشمت نه تنها به عنوان یک اسم بلکه به عنوان نمادی از شخصیتهای بزرگ و محترم در جامعه شناخته میشود. این نام به خوبی نشاندهنده ویژگیهای برجسته انسانی است که میتواند در دلها و ذهنها تأثیر بگذارد و نمادی از قدرت و عظمت باشد.
حشمت
لغت نامه دهخدا
حشمت. [ ح َ ش َ م َ ] ( ع اِ ) حَشَمَة. حشم. حشمه مرد؛ چاکران مرد و کسان وی از اهل و همسایگان که بجهت وی غضب کنند. خدمتکاران. تابعین. تبعه.
حشمت. [ ح ُ م َ ] ( ع اِ ) حُشمَة. زن. خویشی. زن و حق حرمت و قرابت. || مهار شتر.
حشمت. [ ح ِ م َ ] ( ع اِ ) شکوه. شکه. ( لغت نامه اسدی ). احتشام. جاه و جلال. جاه. دبدبة. بزرگی. حرمت. احترام. آب. محل. قدر. منزلت. اعتبار. آب رو. شرم. ( غیاث )
فرهنگ عمید
۲. بزرگواری.
۳. [قدیمی] شرم، حیا.
۴. [قدیمی] غضب.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - عظمت شوکت جاه و جلال بزرگی شکوه. ۲ - شرم حیا: (( ستر حشمت بدرید. ) )
زن خویشی
فرهنگ اسم ها
معنی: بزرگی، عظمت، شرم و حیا، بزرگی و احترام ناشی از داشتن قدرت و ثروت بسیار، ( در قدیم ) شرم، حیا، پروا، بزرگی و احترام ناشی از قدرت وثروت
جملاتی از کلمه حشمت
آن کس که ز ناصواب بشناخت صواب بی خدمت تو کرد طلب حشمت و آب
گشاده هیبت او از میان فتنه کمر نهاده حشمت او بر سر زمانه کلاه