دیدار کردن

واژه دیدار کردن به معنای ملاقات کردن، رویارویی با کسی یا چیزی و به چشم دیدن آن است. این فعل زمانی به‌کار می‌رود که فرد به قصد ملاقات با شخص دیگر یا مشاهده چیزی به محل یا مکان خاصی می‌رود. به بیان ساده، دیدار کردن یعنی با کسی روبه‌رو شدن یا حضور در کنار او برای ارتباط یا تبادل گفت‌وگو.

این واژه علاوه بر معنای ساده ملاقات، می‌تواند بار معنایی احساسی و اجتماعی نیز داشته باشد. برای مثال، دیدار با دوستان و آشنایان اغلب با خوشحالی و شادی همراه است و به تحکیم روابط انسانی کمک می‌کند. همچنین در متون ادبی و شعر، دیدار کردن گاهی به معنای مشاهده زیبایی‌ها یا حضور در مکان‌های خاص نیز به‌کار می‌رود.

در فرهنگ و ادب فارسی، این عمل نماد ارتباط، احترام و محبت میان افراد است. دیدار با بزرگان، معلمان یا دوستان، علاوه بر ارزش اجتماعی، نوعی تجربه معنوی و اخلاقی نیز محسوب می‌شود. به طور کلی، دیدار کردن هم یک عمل روزمره و اجتماعی است و هم می‌تواند بار معنوی و فرهنگی داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

دیدار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عیادت کردن. پرسیدن بیمار. || ملاقات کردن. خود را نمودن. بدیدن کسی رفتن. دیدن یکدیگر را. التقاء. تلاقی. لقاء. لقیان. لقیه. ( یادداشت مؤلف ):
به جیحون بر از نیزه دیوار کرد
اباگیو گودرز دیدار کرد.فردوسی.ماه و خورشید را قران باشد
هر گهی با پدر کنی دیدار.فرخی.تا ز چشم نرگس تازه بنفشه دور شد
غنچه گل با شکوفه ارغوان دیدار کرد.فرخی.و بیرون شدن ملک معظم بدرشهر دروازه طبقگران و دیداری کردند و سخن گفتن باامراء بزرگ. ( تاریخ سیستان ). ملوک... وفاق و ملاطفات را پیوسته گردانند و آنگاه آن لطف حال را بدان منزلت رسانند که دیدار کنند دیدار کردنی بسزا. ( تاریخ بیهقی ص 71 ). بدان وقت که بر در سمرقند دیدار کردند و عقود و عهود پیوستند. ( تاریخ بیهقی ص 213 ). بدان وقت که با قدرخان دیدار کرد. ( تاریخ بیهقی ص 416 ).نه جایی تهی گفتن از وی رواست
نه دیدار کردن توان کو کجاست.اسدی.جهان چشم بتمییز برگشادم ازو
دو شاهدم برعایت همی کند دیدار.ناصرخسرو. || به مجاورت و برابر رسیدن. رودررو شدن:
پس آنگه بچوگان بر او کار کرد
چنان شد که با ماه دیدار کرد.فردوسی. || خود را نمودن. ( یادداشت مؤلف ):
وآنگاه به قطران و به قیروش بشستند
یعنی نکندصبح پس این شب دیدار.( منسوب به منوچهری ).- دیدار تازه کردن؛ پس از زمانی دراز بدیدار خویشی یا دوستی شدن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ملاقات کردن.

ویکی واژه

به طور رسمی کنار هم جمع شدن برای بحث کردن راجع به موضوعی: نخست وزیر با رهبران اروپا دیدار و مذاکره کرد.

جمله سازی با دیدار کردن

در سال ۲۰۰۴، کاستا، همراه با پیتر آندره همراه نخست وزیر انگلستان تونی بلر طی مراسم ورود ۱۰ عضو جدید به اتحادیه اروپا که شامل قبرس نیز بود، دیدار کردند. در سال ۲۰۰۵ در برنامه مسابقه‌ای من یک هنرمند هستم... مرا از اینجا بیرون کنید! و از برنامه بعد از ۱۴ روز خارج شد.
در سال ۱۹۷۱، این زوج در هاریسویل (رود آیلند)، با «خانواده پرون» دیدار کردند که ادعا کردند در خانه‌ای زندگی می‌کنند که توسط جادوگری که در قرن نوزدهم در آنجا زندگی می‌کرده تسخیر شده‌است. پس از مطالعه و تحقیق، آن‌ها پی بردند که جادوگری به نام «بتشیبا شرمن» در آنجا نفرین شده‌است و به خاطر همین، هر کس که به آنجا می‌آمد کشته می‌شد.
او هم‌دورهٔ ابن حوقل بوده‌است. آن‌ها در هند با یکدیگر دیدار کردند و نه تنها کتاب‌هایشان هم‌نام است، بلکه در بسیاری از موارد از اصطلاحات یکسانی استفاده کرده‌اند. وی از هند تا اقیانوس اطلس را گشته‌است. فعالیت وی بیشتر در ترسیم نقشه بوده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب