خوشایند

کلمه خوشایند در زبان فارسی به معنای دلپذیر، خوش و رضایت‌بخش است. این واژه به عنوان یک صفت برای توصیف اشیاء یا وضعیت‌ها به کار می‌رود و می‌تواند به تنهایی یا به عنوان صفت همراه با اسم‌ها استفاده شود. این کلمه قابلیت ترکیب با دیگر صفات یا قیدها را دارد و به طور کلی برای بیان احساسات یا حالات مختلف به کار می‌رود. در نوشتن این کلمه، دقت کنید که حروف به درستی نوشته شوند. همچنین، این واژه می‌تواند با افعال مختلف ترکیب شده و معانی گوناگونی را به وجود آورد.

لغت نامه دهخدا

خوشایند. [ خوَ / خ ُ ی َ ] ( اِمص مرکب ) تملق. تبصبص. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت بخط مؤلف ): برای خوشایند او این کارها را کرد. این کار خوشایند نیست. || ( نف مرکب ) بانوازش. دلنواز. ( ناظم الاطباء ). || بامزه. لذیذ. ( یادداشت بخط مؤلف ). || مقبول. دلپذیر. موافق. پسند. محبوب. پسندیده. مطبوع. ( ناظم الاطباء ). مرغوب فیه. ( یادداشت بخط مؤلف ). موردپذیرش. موردپسند.

فرهنگ معین

( خوش آیند ) ( ~. یَ ) (ص فا. ) = خوشایند: مقبول، دلپذیر، پسندیده.

فرهنگ عمید

۱. چیزی که آن را می پسندد، پسندیده، شایسته، مقبول.
۲. (اسم مصدر ) چاپلوسی، تملق.
۳. رضایت.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مقبول دلپذیر پسندیده.
تملق یا با مزه لذیذ
( خوش آیند ) ( صفت ) مقبول دلپذیر پسندیده.

جملاتی از کلمه خوشایند

چو خال چهره خوشاینده بودی، ار به مثل به آفتاب ازو ذرّه‌ای شدی داخل
دلم از دیدن مکتوب تو جان کرد نثار بی تکلف چه خوشاینده جوابی ننوشت
هرگز نبرم شکوه دلدار به اغیار افسر، گله از یار خوشایند نباشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم