دولو

دولو

هر چیز دولا: 

در این معنا، دولو به معنای هر چیزی است که به صورت دولا یا خمیده باشد. این مفهوم می‌تواند به اشیاء یا مواد مختلفی اشاره داشته باشد که به شکلی دو طرفه یا تا شده‌اند. به عنوان مثال، می‌توان به ورق‌های کاغذ، پارچه یا حتی برخی از اشیاء دیگر اشاره کرد که به حالت دولا قرار دارند.

هریک از ورق‌های بازی که دو خال داشته باشد: 

در این معنا، دولو به ورق‌های بازی اشاره دارد که دارای دو خال هستند. این نوع ورق‌ها در بازی‌های کارتی یا بازی‌های تخته‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند. وجود دو خال در ورق‌ها می‌تواند به استراتژی‌های خاصی در بازی‌ها اشاره کند و تأثیر زیادی بر روند بازی داشته باشد. این ورق‌ها ممکن است در بازی‌های مختلفی مانند پاسور یا بازی‌های ورق دیگر به کار روند.

لغت نامه دهخدا

دولو. [ دُ ] ( ص مرکب ) مضاعف. || تاشده و دولا شده و آستر شده. ( ناظم الاطباء ). هر چیز دولا. ( لغت محلی شوشتر ). || ( اِ مرکب ) ورقی دارای دو خال در قمار و آن از کلمه «دو» فارسی و «لو» ترکی که پسوند نسبت است ترکیب شده. در اوراق بازی ورقی که در آن دو نقش از نقوش چهارگانه ورق بازی را داشته باشد: دولوی خاج، دولوی خشت. ( از یادداشت مؤلف ).
دولو. [ دُوْ ل َ ] ( اِ مرکب ) محرف دولاب و به معنی آن است که چرخ آب و هر چه درسیر و دور باشد عموماً و هر چیز که جولاهگان ریسمان تر کرده به شیره و کلف را از بنی بر آن پیچند گفته اند خصوصاً. ( لغت شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). || مخزن و گنجینه ( لغت محلی شوشتر ). || سودا و معامله و داد و ستد به افراط و صاحب آن را دولوی گویند به معنی دولابی. ( لغت محلی شوشتر ). و رجوع به دولاب در همه معانی شود.
- دولوبه بازاری؛ کنایه از جمعیت مردم است که هر چند کس با هم به کنجی در هم برهم حرف زنند. ( لغت محلی شوشتر ).
- || مجالس بی نظم و نسق زنان را نیز گویند. ( لغت محلی شوشتر ).
دولو. [ دَ وَل ْ لو ] ( اِخ ) نام یکی از قبایل هشتگانه قاجار. رابینو گوید طایفه قاجار... به قبیله های ذیل متعلقند: قوانلو، دولو، عزالدین لو، قراصانلو، شامبیاتی، زیادلو، کرلو وسپانلو. ( از ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد ص 108 ).
دولو. [ ] ( اِخ ) نام شهری بوده در روم در نزدیکی قیصریه و در انتهای کوه ارجا. رجوع به نزهة القلوب مقاله سوم ص 96 و 191 چ اروپا شود.
دولو. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کهنه فرود بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در 12هزارگزی قوچان دارای 671 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و قنات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
دولو. [ دُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پیچرانلو بخش باجگیران شهرستان قوجان. واقع در هزارگزی جنوب باختری باجیگیران. دارای 231 تن سکنه است. آب آن از چشمه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ عمید

هریک از ورق های بازی که دو خال داشته باشد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ( بازی ورق ) ورق دارای دو خال
نام شهری بوده در روم در نزدیکی قیصریه و در انتهای کوه ارجا.

جملاتی از کلمه دولو

آنومالی اشنویه ۱ یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر اشنویه استان آذربایجان غربی قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، طلا است. سنگ میزبان این اندیس سنگ آهک، آهک دولومیتی، شیل‌های میکادار خاکستری است در این اندیس، پاراژنز‌های مس، شئلیت یافت می‌شوند.
اسپرخ از خاندان دولو (Дуло) بود و بنا به برخی مدارک مدت ۶۱ سال فرمانروایی (یا زندگی) کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم