مشبک

مشبک

مشبک به معنای ساختاری است که دارای الگو یا طراحی شبکه‌ای باشد. این اصطلاح به اشیاء، سازه‌ها یا موادی اشاره دارد که در آن‌ها فضاهای خالی یا سوراخ‌هایی به صورت منظم و متقارن وجود دارد.

ویژگی‌ها:

آن‌ها از مواد مختلفی مانند فلز، چوب، پلاستیک یا شیشه ساخته می‌شوند و دارای الگوهای هندسی خاصی هستند که می‌توانند به زیبایی و کارایی یک محصول افزوده کنند. این طراحی می‌تواند به افزایش استحکام و کاهش وزن سازه کمک کند و در عین حال اجازه دهد که نور و هوا از آن عبور کند.

کاربردها:

در صنعت ساختمان: مشبک‌ها در طراحی پنجره‌ها، درب‌ها، و نرده‌ها به کار می‌روند و می‌توانند به عنوان عایق صوتی و حرارتی نیز عمل کنند.

در هنر و دکوراسیون: مشبک‌ها می‌توانند در طراحی مبلمان، لوازم دکوری و آثار هنری استفاده شوند و جلوه‌ای زیبا و مدرن به فضا ببخشند.

در طبیعت: برخی از گیاهان و درختان نیز به صورت مشبک رشد می‌کنند، به ویژه در مواردی که شاخه‌ها و برگ‌ها به صورت شبکه‌ای در کنار هم قرار می‌گیرند.

لغت نامه دهخدا

مشبک. [ م ُ ش َب ْ ب َ ] ( ع ص ) هرچیز درهم آمده و درهم آمیخته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تشبیک شود. || هر شی که در آن سوراخ سوراخ باشد به هندی آن را جالی گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ). هر چیزی شبکه شده و درهم درآورده و مانند پنجره شده و درهم داخل گشته. ( از ناظم الاطباء ). شبکه دار. با شبکه. سوراخ سوراخ. غلوه کن. غلبه کن. غلبکن. چشمه چشمه. پنجره پنجره. چون شبکه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
ز غمزه تو مشبک چو خانه زنبور
به سینه در دل من دائماً در افغان است.رفیعالدین لنبانی.چون مشبک خان زنبوران ز آه عاشقان
پس دریچه کاندرین بام نه ایوان آمده.خاقانی.این هفت تا به خانه مشبک شد از دعا
تا شاه در مقرنس ایوان تو نشست.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 756 ).نحل را کز نهال باغ خرد
در مشبک نعیم الوان است.خاقانی.در مشبک دریچه پنداری
کآفتاب زحل خور اندازد.خاقانی ( دیوان ص 466 ).ز حلقوم دراهای درافشان
مشبکهای زرین عنبرافشان.نظامی ( خسرو و شیرین چ وحید ص 298 ).خورشید از رویش خجل
گردون مشبک همچو دل.مولوی ( از فرهنگ فارسی معین ).|| ( اِ ) نوعی از غذا. ( از ذیل اقرب الموارد ). نوعی از شیرینی ها. ( از محیط المحیط ).

فرهنگ معین

(مُ شَ بَّ ) [ ع. ] (اِمف. ) شبکه دار، سوراخ سوراخ.

فرهنگ عمید

شبکه دار، مانند پنجره، سوراخ سوراخ.

فرهنگ فارسی

شبکه دار، مانند پنجره، سوراخ سوراخ
( اسم ) دارای شبکه ( مانند پنجره ) سوراخ سوراخ: خورشید از رویش خجل گردون مشبک همچو دل... ( دیوان کبیر )

فرهنگستان زبان و ادب

{reticulate, netted} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی رگ بندی که در آن رگبرگ های فرعی انتهایی طرحی شبکه ای تشکیل می دهند

ویکی واژه

شبکه دار، سوراخ سوراخ.

جملاتی از کلمه مشبک

چرخ مقرنس نهاد قصر مشبک شود چو ز گشاد تو رفت چوبهٔ تیر از کمان
مانند برخی از روش‌های مبتنی بر نظریه گراف که در بالا به تفصیل بیان شد، این خودکاره‌های مشبک عموماً هزارتوهایی از یک الگوی آغازین یکتا تولید می‌کنند؛ بنابراین معمولاً منجر به تولید هزارتوهایی می‌شوند که یافتن راه به خانه ابتدایی در آن‌ها به نسبت ساده است، حال آنکه راه‌یابی به دیگر خانه‌ها به نسبت دشوارتر است.
در میان بقعه امامزاده ضریحی چوبی و مشبک قرار داشته‌است (در حال حاضر ضریح جدید جایگزین ضریح قدیمی شده‌است).
در سمت جنوب رواق کوچک و انبار پشت آن، رواق اصلی مقابل حرم قرار دارد که طول آن ۸/۵۰ متر و عرض آن ۳/۴۰ متر است. پوشش رواق مزبور در جلو به صورت مسطح و تیرریزی شده و در عقب به کمک قوس‌های آجری و پوشش گچ انجام گرفته‌است. تمامی عرض و نمای ضلع غربی رواق مزبور را در چوبی مشبکی که قسمت بالای آن قوس دار می‌باشد فرا گرفته‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم