محاسبه

محاسبه، راهی برای جلوگیری از فراموشی و غفلت است. به این معنا که انسان باید در هر روز زمانی مشخص را به بررسی خود اختصاص دهد و اعمال نیک و نادرست خود را ارزیابی کند. اگر در این بررسی، خود را مقصر بیابد، باید خود را سرزنش کند و در غیر این صورت، از پروردگارش سپاسگزاری نماید. در احادیث، اهمیت زیادی به آن داده شده و پیشوایان دین بارها پیروان خود را به این امر توصیه کرده‌اند. در اینجا به برخی از این روایات اشاره می‌شود. محاسبه نفس، به معنای بررسی و ارزیابی شخصی اعمال روزانه و سنجش کارهای نیک و بد است. این فرآیند پس از مشارطه و مراقبه انجام می‌شود. اساتید اخلاق و عرفان با استناد به روایات، بر اهمیت آن تأکید زیادی دارند. ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده به اهمیت و جایگاه آن اشاره کرده و تأکید می‌کند که بزرگان دین و سلف صالحین این عمل را تا حد واجب می‌دانسته‌اند. او یادآور می‌شود که این افراد در محاسبه نفس خود از پادشاه خشمگین و شریک بخیل نیز دقیق‌تر و سخت‌گیرتر بوده‌اند. به اعتقاد آنان، هر کسی که نفس خود را از محاسبه شریک و عامل خود دقیق‌تر نکند، از اهل تقوی و ورع نیست و یا به روز حساب اعتقادی ندارد و یا احمق به شمار می‌آید.

لغت نامه دهخدا

محاسبه. [ م ُ س َ ب َ / س ِ ب ِ ] ( از ع، اِمص ) محاسبة. شمار کردن. با کسی شمار کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). حساب برگرفتن و شمار کردن با کسی: آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. ( گلستان ). || عمل حساب. || دعوت به حساب. || دقت در حساب. || رسیدگی به حساب. || غور و تعمق در حساب. || ترتیب و انتظام در حساب. ( ناظم الاطباء ).
- محاسبه دار؛ کسی که تفتیش در حساب میکند. ( ناظم الاطباء ).
- محاسبه طلب؛ کسی که تفریغ حساب را از وی میخواهند. ( ناظم الاطباء ).
- محاسبه کردن؛ شمردن و حساب کردن و مرتب کردن حساب.
- محاسبه نفس؛ ( اصطلاح تصوف ) تفقد و تفحص احوال نفس بدین معنی که از خوب و بد آنچه از انسان همه روزه روی میدهد شماره آن را داشته در آخر روزحساب کند که نیک او از بد یا بد او بر نیک فزونی دارد و برخی از متصوفین ساعات را بجای ایام گرفته و حساب اعمال نیک را «احصا» و اعمال بد را «حصر» خوانند و برای شماره آنها سنگ ریزه بکار برند. محمدبن محمود آملی در نفائس الفنون آرد: محاسبه یعنی پیوسته متفقد و متفحص احوال و افعال نفس خود باشد و هرآنچه از ملایم و غیر ملایم از او روز بروز و ساعت به ساعت صادرمیشود حصر و احصا کند و بزیادتی و نقصان آن بر کیفیت حال خود واقف گردد. و محاسبه از جمله مقامات سالک مسلک تصوف است و مقام سوم شمرده شده است.

فرهنگ معین

(مُ س بِ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - حساب کردن، رسیدگی به حساب. ۲ - حساب چیز ی را نگه داشتن. ج. محاسبات.

فرهنگ عمید

۱. حساب کردن.
۲. با کسی حساب کردن، به حساب و کتاب کسی رسیدن.
۳. [مجاز] رسیدگی و بررسی امری.

فرهنگ فارسی

حساب کردن، باکسی حساب کردن
۱ - ( مصدر ) حساب کردن با کسی: اندر قاضیان و خطیبان و محاسبه و رونق کار ایشان. ۲ - حساب چیزی را نگه داشتن جمع: محاسبات.

ویکی واژه

حساب کردن، رسیدگی به حساب.
حساب چیز ی را نگه داشتن.
محاسبات.

جمله سازی با محاسبه

اگر محاسبه روز حشر در نظر آری در این دو روزه حیات اینقدر به خود نسپاری
طبق اصل ضرب، تعداد کل روش‌ها را محاسبه می‌کنیم:
همان شهی تو که مستوفی ممالک کن لب محاسبه بگشاید از پی تقریر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال میلادی فال میلادی فال آرزو فال آرزو فال اعداد فال اعداد