عجب

کلمه عجب در زبان فارسی به معنای شگفتی یا تعجب است. این واژه زمانی به کار می‌رود که فرد از چیزی شگفت‌زده یا متعجب می‌شود و  به احساساتی مانند حیرت، شگفتی یا تعجب اشاره می‌کند.

به عنوان مثال، اگر کسی بگوید “عجب! چقدر این کار جالب است!”، به این معناست که او از جالب بودن آن کار شگفت‌زده شده است.

همچنین، عجب ممکن است به عنوان یک قید نیز استفاده شود، مانند “عجب آدم خوبی است”، که در اینجا به معنای این است که آن شخص بسیار خوب و شگفت‌انگیز است.

لغت نامه دهخدا

عجب. [ ع َ ] ( ع اِ ) بُن ِ دنب. گویند آن نخستین چیزی است که آفریده شده و آخر چیزی است که پوسیده میشود.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اصل الذنب عند رأس العصعص. ( اقرب الموارد ). || سپس ِ هر چیزی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). پایان. || ریگ. ( منتهی الارب ). و منه عجب الکثیب و هو آخره المستدق.

فرهنگ معین

(عَ جَ ) [ ع. ] ۱ - (اِمص. ) شگفتی، تعجب. ۲ - (ص. ) شگفت آور، عجیب.
(عُ جْ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. )به خود نازیدن. ۲ - (اِمص. ) تکبر، خودبینی.

فرهنگ عمید

خودبینی، خودپسندی، کبر و گردنکشی.
۱. هنگام اظهار شگفتی به کار می رود: عجب خدایی دارد.
۲. شگفت انگیز، عجیب.

فرهنگ فارسی

خودبینی، خودپسندی، کبروگردنکشی، درشگفت آمدن، به شگفت آمدن ازچیزی، شگفتی، شگفت
( اسم ) قرطم هندی.
قبیله ایست

دانشنامه آزاد فارسی

عُجب
(در لغت به معنای خودپسندی) در اخلاق اسلامی، در شمار بیماری های اخلاقی یا نفسانی. عُجب، توهمی است که بر طبق آن، آدمی خویشتن را شایستۀ مقام و منزلتی می شمارد که به واقع شایستۀ آن نیست.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عجب عبارت است از بزرگ دانستن نعمت و تکیه بر آن و فراموش کردن نسبت نعمت با نعمت دهنده.
"عُجب" در لغت به انتها و مؤخر هر چیز گفته می شود، به همین دلیل عرب، به دم حیوان "عجب" نیز می گویند. برخی عجب را به دو اصل دانسته که یک اصل آن به معنای تکبر و اصل دیگر به معنای عضوی از حیوان است. برخی دیگر از آن به انکارکردن یک واقعه به دلیل نادر و غیرعادی بودن وقوع آن تعبیر نموده اند. در اصطلاح مفسرین عبارت است از حالتی که از مشاهده ی چیزی که خارج از جریان طبیعی آن، درخود فرد یا صفات و رفتار او واقع شده باشد. 
فرق عُجب با اِدلال
فرق عُجب با ادلال (اِدلال به معنی ناز و کرشمه و نترسیدن از خدا به خاطر اعتمادی که بر اعمال و عبادت برای انسان حاصل می شود چنانچه گویی او را بر خدا حقّی است که با وجود آن جای هیچ خوف و هراسی نیست.):صفت عجب معمولا هنگامی حاصل می شود که عمل از شائبه ریا خالص شود. عجب عبارت است از بزرگ دانستن نعمت و تکیه بر آن و فراموش کردن نسبت نعمت با نعمت دهنده. در کتاب کافی از علی بن سوید روایت شده که از حضرت ابن الحسن امام موسی کاظم (علیه السّلام) درباره عجبی که عمل را باطل می کند پرسیدم. حضرت فرمود: عجب دارای درجاتی است، بعضی از آن درجات این است که کارهای زشت انسان در نظر زیبا جلوه کند و او آنها را نیکو ببیند، درجه دیگرش آن است که انسان به خدا ایمان آورد و به خاطر ایمانش بر خدا منّت گذارد در حالی که خدا بر او منّت دارد.اما اگر کسی از زوال نعمت در هراس باشد یا بترسد که نعمتش مکدّر شود یا از این جهت که نعمت را از جانب خدا می داند خوشحال باشد، در این صورت دچار عجب نشده چون گفتیم عجب بزرگداشت نعمت با فراموش کردن نسبت آن به خداست. اگر اضافه بر عجب این حالت در انسان پیدا شود که خود را نزد خدا محقّ بداند و فکر کند که نزد خدا منزلتی دارد به طوری که در دنیا از عملش توقع کرامت داشته باشد و بیش از آن که فاسقان را مستحقّ ناملایمات می داند خود را مستحقّ بداند که به هیچ ناخوشایندی گرفتار نشود این حالت ادلال نامیده می شود. چنین شخصی به خاطر وجاهتی که برای خویش در نزد خدا قائل است بر آن ذات مقدس جرئتی پیدا می کند.گاهی انسان به دیگری هدیه ای می دهد که در نظرش بسیار با اهمیت جلوه می کند و لذا بر او منّت می نهد، این شخص در این صورت دچار عجب و خودپسندی شده است. اگر علاوه بر منّت او را به خدمت گیرد و از او انتظاراتی داشته باشد یا به نظرش بعید باشد که آن شخص در خدمت او کوشش نکند دچار ادلال شده است.
[ویکی شیعه] عُجب، از رذایل اخلاقی، به معنای خشنودی از اعمال نیک خود و بزرگ شمردن آنها، در صورتی که آنها را از جانب خود بداند نه از جانب خدا. در علم اخلاق از اموری همچون قدرت، زیبایی، نسب و کثرت فرزند به عنوان اسباب عجب یاد شده و تباه شدن اعمال نیک، تکبر و فساد عقل از پیامدهای آن شمرده شده است.
عالمان اخلاق، عجب را ناشی از جهل می دانند و معتقدند با آگاهی و معرفت درمان می شود. همچنین بر این باروند که این رذیله اخلاقی را باید از طریق اسباب و ریشه های آن درمان کرد.
عجب به معنای بزرگ شمردن و خشنود شدن از اعمال نیک خود است به شرط آن که نسبتشان را به خدا فراموش کند، آنها را از جانب خود بداند و از تباه شدن آنها نترسد. البته ملا احمد نراقی عجب را خودبزرگ بینی و ناشی از پنداشتن کمالی در خود می داند.
[ویکی اهل البیت] کلید واژه: آفات عجب، اقسام عجب، خود پسندی، فرق عجب با ادلال، معالجه عجب
صفت عجب معمولا بعد از آن حاصل می شود که عمل از شائبه ریا خالص شود.
عجب عبارت است: از بزرگ دانستن نعمت و تکیه بر آن و فراموش کردن نسبت نعمت با نعمت دهنده.
در کتاب کافی از علی بن سوید روایت شده که از حضرت ابن الحسن امام کاظم علیه السّلام درباره عجبی که عمل را باطل می کند پرسیدم.
حضرت فرمود: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِی یُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ و َیَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً و َمِنْهَا أَنْ یُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَیَمُنَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ و َلِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَنُّ؛ عجب دارای درجاتی است، بعضی از آن درجات این است که کارهای زشت انسان در نظر زیبا جلوه کند و او آن ها را نیکو ببیند، درجه دیگرش آن است که انسان به خدا ایمان آورد و به خاطر ایمانش بر خدا منّت گذارد در حالی که خدا بر او منّت دارد. (کافی، ج2، ص313)
اما اگر کسی از زوال نعمت در هراس باشد یا بترسد که نعمتش مکدّر شود یا از این جهت که نعمت را از جانب خدا می داند خوشحال باشد، در این صورت دچار عجب نشده چون گفتیم عجب بزرگداشت نعمت با فراموش کردن نسبت آن به خداست.
ادلال به معنی ناز و کرشمه و نترسیدن از خدا به خاطر اعتمادی که بر اعمال و عبادت برای انسان حاصل می شود چنان چه گویی او را بر خدا حقّی است که با وجود آن جای هیچ خوف و هراسی نیست.
[ویکی الکتاب] معنی عَجَبٌ: عجیب (عجب و تعجب به معنای این است که امری که سببش برای انسان معلوم نیست بر نفس آدمی هجوم آورد و انسان ناگهانی با آن روبرو شود)
معنی عَجِیبٌ: شگفت آور(صفت مشبهه از ماده عجب است، و تعجب حالتی است که به انسان در هنگام دیدن چیزی که سبب آن را نمیداند دست میدهد )
معنی مَا: نیست، نه (مانند:مَا هَـٰذَا بَشَراً:این بشر نیست)- با همه ی (مانند:ضَاقَتْ عَلَیْکُمُ ﭐلْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ:زمین با همه ی فراخیش بر آنان تنگ شد) - تا وقتیکه (مانند:وَأَوْصَانِی بِـﭑلصَّلَوٰةِ وَﭐلزَّکَوٰةِ مَا دُمْتُ حَیّاً:مرا سفارش کرده به ن...
تکرار در قرآن: ۲۷(بار)
 

ویکی واژه

هنگام تعجب و شگفتی از چیزی، عمل کسی، یا وقوع رویدادی غیر منتظره و عجیب گفته می‌شود. شگفتی.
به خود نازیدن، تکبر، خودبینی.

جملاتی از کلمه عجب

عجب دارم ز سرو قامت یار که مشک و لعل و گوهر آورد بار
روی توام امروز بهشت است عجب نیست گر منتظر وعده فردا ننشینم
با توجه به شباهت نام این امامزادگان به حروف "ع" و "غ" در الفبای فارسی، در میان مردم مورد توجه و تعجب واقع شده و به همین سبب به شهرت رسیده اند. همچنین این امامزادگان باعث بحث برانگیزی در میان مردم نیز هستند.
گفتند: پس از آنکه جمال عزت قرآن بر دلهای ما تجلی نمود، چون که ننازیم! و در راه عشق او جان چرا نبازیم! عجب دانی چیست؟ عجب آنست که هر که گرفتار این حدیث است شاد بدان است که روزی در سرا نیست:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم