صرفه

معنای اصلی و رایج کلمه 

در معنای نخست و رایج، «صرفه» به معنی افزونی، فضل، فایده، سود و بهره است؛ یعنی نتیجه‌ای که از انجام کاری به دست می‌آید. در زبان فارسی، هنگامی که گفته می‌شود کاری «به صرفه است»، یعنی سود و نفعی در آن نهفته است و زیانی به دنبال ندارد. در کنار این معنای اصلی، این واژه در برخی متون کهن به مفهوم بخل و تنگی در خرج نیز آمده است و از همین معنا واژه «صرفـه‌جویی» پدید آمده است که به معنای کم‌خرجی و پرهیز از اسراف است.

معنای نجومی کلمه

در زبان نجوم و علم احکام قدیم، «صرفه» نام یکی از منازل قمر است. این منزل، منزل دوازدهم ماه است و پس از «زبره» و پیش از «عواء» قرار دارد. ستاره‌ای روشن از قدر اول است که در ناحیه دم صورت فلکی «اسد» (شیر) جای دارد و با طلوع آن، سرما رو به کاهش می‌رفت. منجمان این منزل را «ذَنَبُ الاسد» یا «قطب الاسد» می‌نامیدند و آن را از منازل نحس قمر می‌شمردند.

معنای کلامی و تفسیری کلمه

اما در علم کلام و تفسیر، این واژه مفهومی ویژه دارد. در این حوزه، «صرفه» یکی از نظریه‌های مشهور در باب اعجاز قرآن است. بر پایه این نظریه، اعجاز قرآن نه به سبب فصاحت، بلاغت یا نظم ذاتی آن، بلکه به سبب بازداشتن الهی است. به این معنا که خداوند اراده کرده است مردم از آوردن همانند قرآن منصرف یا ناتوان شوند؛ بنابراین، معجزه بودن قرآن در این نیست که خود قرآن از نظر لفظی فراتر از توان بشر است، بلکه در این است که قدرت یا انگیزه انسان‌ها برای همانندآوری از سوی خداوند سلب شده است.

لغت نامه دهخدا

( صرفة ) صرفة. [ ص َ ف َ ] ( ع اِ ) نیک بختی زمانه. ( منتهی الارب ). ناب الدهر، الذی نفتر عن البرد او عن الحرّ. ( اقرب الموارد ). || مهره ای است که بدان زنان مردان را بند کنند. ( منتهی الارب ). || فائده. سود. بهره:
خصم سگدل ز حسد نالد چون جبهت ماه
نور بی صرفه دهد وعوع عوا شنوند.خاقانی.عذرا رخ سنبله در آن طرف
بی صرفه نکرد دانه ای صرف.نظامی.گر این صرفه نگه داری همه عمر
نه دینارت زیان باشد نه درهم.سعدی.ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما.حافظ.ندارد صرفه ای کشتی گرفتن با زبردستان
بود در خاک دائم هر که با گردون درآویزد.صائب.و در تداول با کردن و بردن و داشتن ونمودن ترکیب شود.
- باصرفه؛ باسود. بافائده.
- بدون صرفه، بی صرفه؛ بی فائده. بی سود.
- به صرفه شما است؛ به سودشما است. برای شما سود دارد.
|| بخل و تنگی در خرج. ( غیاث اللغات ). || حیله و مکر. ( غیاث اللغات ). || کمان خجک دار سیاه که تیر آن بهدف نرسد. ( منتهی الارب ). القوس فیها شامة سوداء لاتصیب سهامها اذا رمیت. ( اقرب الموارد ). || ششترة. مرقیرة. || ( اِمص، اِ ) افزونی. || فضل. || عدل. || فرصت.( غیاث اللغات ). || ( مص ) پگاه دوشیدن ناقه را پس از آن گذاشتن آن را تا پگاه دیگر مانند آن. ( منتهی الارب ).
صرفة. [ ص َ رَ ف َ ] ( اِخ ) قریه ای است از نواحی مآب نزدیک به لقاء. گویند قبر یوشعبن نون بدان جا است. ( معجم البلدان ).
صرفه. [ ص َ ف َ / ف ِ] ( اِخ ) منزلی است از منازل قمر و آن یک ستاره است روشن پس زبرة و تسمیه آن بدین نام از آن جهت بود که با طلوع آن سرما برود. ( منتهی الارب ). ستاره ای است روشن از قدر اول بر ذنب اسد، ماه در جهت جنوب محاذی او شود و آن منزل دوازدهم قمر است. ( جهان دانش ص 119 ). منزل دوازدهم از منازل قمر پس از زبرة و پیش از عواء. منزل دوازدهم است از منازل قمر و آن از آخر زبرةاست تا چهار درجه و هفده دقیقه و هشت ثانیه از سنبله و نزد احکامیان منزلی نحس است. ذنب اسد. قطب الاسد.نام کوکبی از دب اکبر. ( نفایس الفنون ):
همه با ساز و پرگوهر بسان چرخ با کوکب
پر از پروین پر از صرفه پر از شعری پر از کیوان.مسعودسعد.

فرهنگ معین

(صَ فِ ) [ ع. صرفة ] (اِ. ) ۱ - افزونی. ۲ - بهره، فایده.

فرهنگ عمید

۱. (نجوم ) ستاره ای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است: بی صرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعله ها به «صرفه» و عوا برافکند (خاقانی: ۱۳۴ ).
۲. سود، بهره، فایده.
۳. [قدیمی] مهره ای که زنان با آن مردان را افسون می کنند.
* صرفه بردن: (مصدر لازم ) [قدیمی] سود بردن، بهره بردن: ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ: ۳۸ ).

فرهنگ فارسی

منزلی است از منازل قمر و آن یک ستاره است روشن از قدر اول بر سر در دنب اسد و آن منزل دوازدهم قمر است. صرفه پس از زبره و پیش از عوائ است. و نزد احکامیان منزلی نحس محسوب است ذنب الاسد قطب الاسد.
۱ - افزونی فضل. ۲ - سود فایده بهره. یا به صرفه شماست. به سود شماست. ۳ - بخل تنگی در خرج. ۴ - صرفه جویی. ۵ - حیله مکر.
و آن شهری فینیقی می باشد که در ساحل دریا در نزدیکی صرفند حالیه است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صرفه، عاجز کردن مخالفان از آوردن مثل قرآن به قدرت الهی؛ نه به سبب اعجاز ذاتی قرآن است.
«صرفه» در لغت، مصدر به معنای برگردانیدن، منصرف ساختن و به تغییر عقیده واداشتن است و در اصطلاح یکی از وجوه اعجاز قرآن و به معنای باز داشتن خداوند از آوردن مانند قرآن بوسیله مخلوق (جن و انس) است؛ یعنی خداوند، معارضان قرآن را که می خواستند در برابر تحدی قرآن، مثل آن یا سوره ای را بیاورند، ناتوان کرده است.
ناتوانی بشر در تحدی قرآن
خداوند در آیات متعددی به ناتوانی بشر در آوردن کلامی چون قرآن اشاره کرده و منکران آسمانی بودن قرآن را به آوردن مانندی برای قرآن، یا آوردن ده سوره، یک سوره و حتی آوردن کلامی چون قرآن (بحدیث مثله) تحدی نموده است. پیام اجمالی آیات تحدی آن است که مردم با صرف تمام نیروی خویش و کمک گرفتن از یکدیگر در آفریدن کلامی چون قرآن ناتوان هستند.
علت ناتوانی بشر
سؤالی که از دیر باز در برابر آیات تحدی ذهن قرآن پژوهان را به خود مشغول ساخته است این است که: چرا مردم از ارائه همانند قرآن ناتوان هستند؟ با آن که قرآن به زبان عربی است و متشکل از حروف و کلماتی است که قبل از نزول قرآن در میان عرب رواج داشته؛ با این حال، چه خصوصیتی سبب این عجز و ناتوانی گردیده است؟
← جواب اول
...
[ویکی اهل البیت] "صرَفَ" در لغت به معنی برگرداندن است، خواه برگرداندن مطلق باشد یا برگرداندن از حالی به حالی؛ «...صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَفْقَهُونَ»؛ خداوند دلهایشان را (از حق) منصرف ساخته چرا که آنها، گروهی هستند که نمی فهمند.
چیزی را از حالی به حالی بدل کردن و برگردادن چیزی از صورت اولیه اش
صرفه در اصطلاح عبارتست از سلب قدرت از فرد، افراد و یا گروهی از جانب خداوند چنانچه قصد همانندآوری قرآن را داشته باشند به بیان دیگر دلیل عجز بشر از همانندآوری قرآن معجزه بودن یا فصاحت و بلاغت آن نیست بلکه اراده خداوند بر این تعلق گرفته که قدرت بشر را از آوردن همانند قرآن برحذر بدارد تا نتواند مثل و مانند قرآن را بیاورد.
صرفه عبارتست از این که قرآن، فراهم آمده از مجموعه کلمات و حروف، به نظم خاص و این نظم خاص هر قدر در رتبه عالی قرار داشته باشد به نفسه نمی تواند معجزه به شمار آید تا مردم از همانندآوری آن عاجز باشند، بلکه در صورتی معجزه می شود که خداوند قدرت دیگران را از ایشان سلب کند یا داعیه آنان را سلب کند یا علومی را که آنها می خواهند با قرآن معارضه نمایند از آنها بگیرد تا نتوانند همانند قرآن را بیاورند.
اصل فکر و اندیشه نظریه صرفه به "ابی الاسحاق ابراهیم النظام" (231 متوفی) نسبت داده شده است و این نسبت ادامه پیدا می کند تا این که قول به صرفه در این باب به صورت یک نظریه مطرح می شود، هر چند در اصل این نسبت که به "نظام" داده شده جای شک و تردید وجود دارد، به هر صورت در آن زمان قول به صرفه مشهور نبوده ولی اکثر متکلمین در مباحث صرفه، اوّل قول "نظام" و بعد از آن تعدادی افراد دیگر را مطرح می کنند و صورت تکاملی بحث را به "سید مرتضی" نسبت می دهند.
از جمله افرادی که نظریه صرفه را پذیرفته اند می توان به "شیخ مفید" اشاره کرد، ایشان در کتاب "اوائل المقالات" می گوید؛ جهت اعجاز قرآن قول به صرفه است، هر چند "علامه مجلسی" در "بحارالانوار" می گوید ایشان اخیراً از موضع خود برگشته اند.
"شیخ طوسی" نیز در اوائل، وقتی در شرح کتاب جُمل والعلم والعمل می پردازد، قول به صرفه را برمی گزیند، بعداً از این نظریه برمی گردد و در کتاب "اقتصاد دلیل اعجاز قرآن را فصاحت و نظم اسلوب آن می داند. جمال الدین خوانساری و... قایل به نظریه صرفه بوده اند.

ویکی واژه

صرفة
افزونی.
بهره، فایده.

جمله سازی با صرفه

آنکه رحمت کند آرایش دیوان گناه صرفه آن است که از کرده ما درگذرد
ظالم برای رشته عمر تو صرفه نیست خود را بتیغ ناله هر دلحزین زدن
گوهر چه صرفه می برد از روی سخت سنگ؟ تا ممکن است عربده با بدگهر مکن
پر صرفه نبرد که با من نهاد خصم اندر مصاف شعر پی گیر و دار پای
موری به سلیمان ندهد صرفه درین ملک در کشور می بازوی بی‌زور ندیدیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هلابیکم
هلابیکم
روله
روله
موسیقیدان
موسیقیدان
سکسی
سکسی