درپیش

عبارت درپیش به معنای در برابر یا در مقابل است. این عبارت به موقعیتی اشاره دارد که چیزی یا کسی در دسترس، در منظر، یا در نزدیکی قرار دارد. به طور کلی، می‌توان معانی زیر را برای درپیش در نظر گرفت:

در برابر: به معنای قرار داشتن چیزی یا کسی در مقابل فرد یا شیء دیگر.
در دسترس: به معنای اینکه چیزی به راحتی قابل مشاهده یا در دسترس است.
در مسیر: به معنای اینکه چیزی در مسیر حرکت یا توجه فرد قرار دارد.

این عبارت در متون ادبی و روزمره برای توصیف موقعیت‌ها و ارتباطات مختلف استفاده می‌شود. برای مثال، ممکن است بگوییم: چالش‌های زیادی در پیش داریم، به این معنا که چالش‌ها در حال حاضر در برابر ما قرار دارند و باید با آن‌ها روبرو شویم.

لغت نامه دهخدا

درپیش. [ دَ ] ( ق مرکب ) سابق. سابقاً. پیش از این. قبل از این. آنفا. ( ناظم الاطباء ). متقدما. در جلو: اسلاف، تقدم؛ در پیش فرستادن. ( دهار ).
- در پیش آمدن؛ نزدیک آمدن. ( ناظم الاطباء ).
- || قبل از این آمدن. ( ناظم الاطباء ).
- || مقاومت نمودن. مخالفت کردن. تعرض کردن. ممانعت نمودن. ( ناظم الاطباء ).
- || مواجهه. روبه رو ایستادن. ( ناظم الاطباء ).
- در پیش رفتن؛ اسلاف. قدوم. ( ترجمان القرآن جرجانی ).
- در پیش شدن؛ استرعاف. استعجال. ( تاج المصادر بیهقی ). استقدام. ( ترجمان القرآن جرجانی ). استنتال. اسناف. اقدام. اندراع. اندلاق. تتلع. ( تاج المصادر بیهقی ). تدربس. تقدم. ( دهار ). تقدمة. تقدیم. ( ترجمان القرآن ). متتلع؛ در پیش شونده. ( منتهی الارب ). استقدام؛ در پیش شدن خواستن. ( دهار ).
- در پیش کردن؛ اقدام. ( تاج المصادر بیهقی ). تقدم. ( دهار ). تقدمة. تقدیم. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ).

فرهنگ فارسی

سابق سابقا پیش از این یا قبل از این آمدن.

جملاتی از کلمه درپیش

وصال وهجر تودرپیش من بود یکسان به دوستی که نه از این غمین نه ز آن شادم
جهاندیده بدال درپیش بود که با گنج و با لشکر خویش بود
فلک درپیش طاق عالی او به سد اکرام پشت خویش خم کرد
بگفت این و جان داد درپیش شاه فری بادش از داور هور وماه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم