یعقوب معروف به اسرائیل یکی از پیامبران الهی و از نسل حضرت ابراهیم است. او فرزند اسحاق و رفقه بود و برادر دوقلویی به نام عیسو داشت که حق نخستزادگی را از او گرفت. یعقوب با دو دختر دایی خود، لیه و راحیل ازدواج کرد و برای هر یک از آنها هفت سال برای پدرشان لابان کار کرد. او دوازده پسر داشت که بعدها سرسلسله دوازده قبیله بنیاسرائیل شدند. در زمان قحطی سرزمین کنعان، یعقوب به همراه خانوادهاش به مصر مهاجرت کرد تا به پسرش یوسف که در آنجا به مقام عزیزی رسیده بود، بپیوندد. نسل او را بنیاسرائیل مینامند. در قرآن کریم، به عنوان پیامبر الهی و جانشین پدرش اسحاق معرفی شده و نام او شانزده بار در قرآن ذکر شده است. اشاراتی به او در سورههای آل عمران و مریم وجود دارد. یعقوب بن اسحاق کندی، که در سال ۲۵۸ هجری قمری درگذشت، از برجستهترین دانشمندان جهان اسلام در زمینههای فلسفه، حکمت، نجوم و طب به شمار میرود. او از خاندان پادشاهان بنی کندی بود و در دوران خلافت مأمون، معتصم و متوکل عباسی میزیست. کندی که در بغداد سکونت داشت، به زبانهای یونانی و سریانی تسلط داشت و در ترجمه متون این زبانها مهارت داشت. وی حدود ۲۰۰ اثر در زمینههای مختلف علمی از جمله منطق، فلسفه، هندسه، حساب، موسیقی، نجوم و طب تألیف کرد. به دلیل تبحر در علوم مختلف و تألیفات متعدد، او را در ردیف دانشمندان بزرگی چون ارسطو و ابن سینا قرار میدهند. از آثار مهم او که به زبان عربی نوشته شده میتوان به رساله فی النفس، فی الابانه عن وحدانیه الله اشاره کرد.
یعقوب
لغت نامه دهخدا
هم به انصاف او نهد بیضه
جفت یعقوب بر دو بال عقاب.سوزنی.|| جوی خرد. ( دهار ). || اسب. ( از منتهی الارب ).
یعقوب. [ ی َ ] ( اِخ ) بیست ونهمین از امرای بنی مرین مراکش ( 819-827 هَ. ق. ). ( از طبقات سلاطین اسلام ص 50 ).
یعقوب. [ ی َ ] ( اِخ ) ششمین از امرای آق قویونلو ( 884-896 هَ. ق. ). ( از طبقات سلاطین اسلام ص 227 ).
یعقوب. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم برزبینی، مکنی به ابوعلی ( 409-486 هَ. ق. ). از اهل برزبین بغداد بود. در اصول و فروع کتابهایی دارد و از آن جمله است: التعلیقة، در فقه و خلاف. ( از اعلام زرکلی ).
یعقوب. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بزاز بغدادی، ملقب به جراب. محدث است. فرزندش اسماعیل بن یعقوب بن حسن بن عرفه ای و از وی حدیث کرده اند و او از ابوجعفر محمدبن غالب تمتام و کدیمی روایت آورده است. یعقوب به سال 345 هَ. ق. درگذشته است. ( از تاج العروس ذیل جرب ).
یعقوب. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن جمال الدین بن ابراهیم بختیاری حویزی.فقیه امامی. از آثار اوست: 1- الاعتبار فی اختصار الاستبصار. 2- حاشیه ای بر حاشیه تهذیب المنطق الشاه آبادیة الیزدیة. 3 - کتابی در تجوید قرآن. مرگ او احتمالاً در سال 1148 هَ. ق. بوده است. ( از اعلام زرکلی ).
یعقوب. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن سعد، مکنی به ابویوسف کوفی انصاری شاگرد ابوحنیفه. قاضی القضاة به زمان هارون خلیفه عباسی ( 113-182 هَ. ق. ). ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ابویوسف ( یعقوب بن ابراهیم... ) شود.
یعقوب. [ ی َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن عیسی بن ابی جعفر منصور، مکنی و معروف به ابوالاسباط. از گویندگان دارالخلافه عباسیان در عراق و معاصر مأمون بود و در حدود سال 215 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ).
یعقوب. [ ی َ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن کثیربن زیدبن افلح عبدی، معروف به دورقی و مکنی به ابویوسف. در زمان خویش محدث عراق و از ثقات بود. ائمه سته از او حدیث فراگرفتند.او راست: «مسند»، در حدیث. وی به سال 166 به دنیا آمد و در سال 252 هَ. ق. درگذشت. ( از اعلام زرکلی ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ اسم ها
معنی: نام یکی از پیامبران الهی، پسر حضرت اسحاق و پدر حضرت یوسف ( ع )، به معنی «پاشنه را می گیرد»، ( اَعلام ) ) پیامبر یهود و نیای بنی اسرائیل، ) از حواریان حضرت عیسی ( ع )، معروف به یعقوب اکبر، که به روایت انجیل در پای صلیب حضرت عیسی ( ع ) حضور داشت و در مصر به دار آویخته شد، یکی از رساله های عهد جدید منسوب به اوست، ) یعقوب اصغر: [زنده تا میلادی] یکی دیگر از حواریان حضرت عیسی ( ع )، که به فرمان هِرود کشته شد، ) یعقوب بردعی: [زنده تا میلادی] اسقف سریانی، بطریرک انطاکیه و بنیانگذار مذهب یعقوبی، ) یعقوب بیگ: امیر [، قمری] سلسله ی آق قوینلو، که سلطان حیدر صفوی را شکست داد و کشت، به دست یکی از همسرانش مسموم شد، ) یعقوب رهاوی: [حدود، قمری] اسقف یعقوبی، نحوی، مورخ و فیلسوف سریانی، مؤلف نخستین دستور زبان سریانی، ) یعقوب لیث: نخستین امیر [، قمری] و بنیانگذار سلسله ی صفاریان، بخشی از افغانستان کنونی را فتح کرد، سپس سلسله ی طاهریان را برانداخت، در جریان حمله به عراق در خوزستان درگذشت، ( عبری ) به معنی ' پاشنه را می گیرد '، ( در اعلام ) یکی از اجداد عبرانیان و پسر اسحاق پیغمبر و پدر حضرت یوسف و ملقب به اسرائیل است، آنکه پاشنه را می گیرد، نام پسر اسحاق ( ع ) و پدر یوسف ( ع )، پیامبری که به آزمایشهای سخت مبتلا شد و صبر او معروف است
جملاتی از کلمه یعقوب
اگر زیاد نه بویی شنود چون یعقوب چرا به قهقه خندید کبک کهساری؟
منظور زلیخا بجز از حسن تو کی بود بی حسن تو مایوسف یعقوب ندیدیم
یعقوب وطن ساخت به جان طره شب را تا بوسه زد آخر به رخ و زلف پسر بر