گاوسر

لغت نامه دهخدا

گاوسر. [ س َ ] ( ص مرکب ) گاوسار. آنچه سرش شبیه به گاو باشد. || گرزی که سر آن به هیأت گاو است:
همه نامداران پرخاشخر
ابا نیزه و گرزه گاوسر.فردوسی.وز آن جایگه شد بنزد پدر
بچنگ اندرون گرزه گاوسر.فردوسی.بچنگ اندرون گرزه گاوسر
بسر برش رخشان شده تاج زر.فردوسی.یکی گرزه گاوسر برگرفت
جهانی بدو مانده اندرشگفت.فردوسی.ابا باره و گرزه گاوسر
ابا طوق زرین و زرین کمر.فردوسی.چو تنگ اندرآورد با من زمین
برآهختم آن گاوسر گرز کین.فردوسی.در یکدست کتاره ای چون قطره آب و در دست دیگر گاوسری چون قطعه سحاب. ( حبیب السیر ج 2 ص 397 س 9 ). رجوع به گاوسار شود. || نام گرز فریدون. همان گاوسار، گاوچهر است آن را گاوسره هم گویند با زیادتی ها در آخر. ( برهان ):
تبه گردد آن هم بدست تو بر
بدین کین کشد گرزه ٔگاوسر.فردوسی.رجوع به گاوسار شود.

فرهنگ معین

(سَ ) (ص مر. ) = گاوسار: گرزی که به شکل سر گاو ساخته باشند.

فرهنگ عمید

۱. گرزی که به شکل سر گاو ساخته باشند: یکی تخت و آن گرزۀ گاوسار/ که مانده ست از او در جهان یادگار (فردوسی: ۸/۲۷۴ ).
۲. چوب کلفت که سر آن مانند گرز باشد

فرهنگ فارسی

۱ - آنچه بشکل و هیئت گاو باشد. یا گرز ( گرز. عمود ) گاوسار. ۱ - گرزی که سرش شبیه بسر گاو باشد: چون زند بر مهر. شیران دبوس شصت من چون زند بر گردن گردان عمود گاو سار. ( منوچهری ) ۲ - گرز فریدون که سرش همانند سر گاو بود: فریدون ابا گرز. گاوسار بفرمود کردن بر آنجا نگار. ( گشتاسب نام. دقیقی ) ۲ - ( اسم ) طویله ای که در پیش سرای برای گاو آماده کنند: بهو گاوسار فراخ

ویکی واژه

گاوسار: گرزی که به شکل سر گاو ساخته باشند.

جمله سازی با گاوسر

برآویخت با دیو چون شیر نر زره‌دار با گرزهٔ گاوسر
یکی تاج بر سر ز در و گهر به چنگ اندرون گرزه گاوسر
بران گرزهٔ گاوسر دست برد بزد بر سرش ترگ بشکست خرد
بزد بر سرش گرزه گاوسر که لرزید از آن گرز کهسار و در
تبه گردد آن هم به دست تو بر بدین کین کِشد گرزهٔ گاوسر
به دست اندرش گرزه گاوسر میان بند کرده به زرین کمر