کلاه فرنگی

لغت نامه دهخدا

کلاه فرنگی. [ ک ُ ف َ رَ ] ( اِ مرکب ) عمارتی که در میان عرصه سازند بناء در میان عرصه با گنبدی شبه مخروط. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || اطاقکی مسقف که در وسط کاخها و باغها برای استراحت یا در میدانها برای فروش روزنامه و اغذیه سازند. کیوسک. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

( ~. فَ رَ ) (اِمر. ) اتاقی معمولاً گرد (شش لوزی یا هشت گوش ) که گرداگرد آن دارای درها یا پنجره هایی به سوی فضای آزاد و سقف آن از هر سو دارای سایبانی پیش آمده است.

فرهنگ عمید

آلاچیق یا سایبان مدور که در وسط باغ درست می کنند، کیوسک.

فرهنگ فارسی

( اسم ) اطاقکی مسقف که در وسط کاخها و باغها برای استراحت یا در کنار میدانها برای فروش روزنامه و اغذیه سازند.

دانشنامه آزاد فارسی

کُلاه فرنگی
عمارت کلاه فرنگی رشت
عمارت کلاه فرنگی رشت
عمارت کلاه فرنگی رشت
عمارت کلاه فرنگی رشت
عمارت کلاه فرنگی رشت
کوشک میان باغ. ساختمانی منفرد با طرحی برون گرا، و قاعدۀ مستطیل یا چندضلعی، و معمولاً گنبدی مخروطی یا هرمی در فضای باز. نیز ندرتاً و با تسامح، به کلاهک نورگیر بام اطلاق می شود.

ویکی واژه

اتاقی معمولاً گرد (شش لوزی یا هشت گوش)
که گرداگرد آن دارای درها یا پنجره‌هایی به سوی فضای آزاد و سقف آن از هر سو دارای سایبانی پیش آمده‌

جمله سازی با کلاه فرنگی

شب هنگام؛ منظره باغ با دو امارت کلاه فرنگی
عمارت کلاه فرنگی شیراز در میان باغ نظر بنا شده‌است. باغی با سروهای آزاد، درخت‌های نارنج و بنایی با معماری کاملاً ایرانی.
از جاذبه‌های گردشگری این روستا میتوان به کلاه فرنگی و تپه الورد اشاره کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فراخوانی
فراخوانی
لوتی
لوتی
ضمیمه
ضمیمه
پوزیشن
پوزیشن