کسب به معنای بهدستآوردن و تحصیل است و همچنین به حرفه و شغل اشاره دارد. در زبان عربی، واژهای به نام "کُ" وجود دارد که به ثقل یا وزن چیزهای فشرده اشاره میکند و همچنین به نوعی روغن نیز اشاره میکند. در واقع، کسب به معنای تلاش برای دستیابی به یک هدف مشخص میباشد، چه این هدف تحصیل علم باشد و چه بهدستآوردن یک شغل مناسب. این مفهوم در زندگی روزمره ما بسیار اهمیت دارد، زیرا هر فردی با تلاش و کوشش در زمینههای مختلف میتواند به موفقیت دست یابد و جایگاه خود را در جامعه پیدا کند. از سوی دیگر، در دنیای امروز، شغلها و حرفهها به عنوان یکی از ارکان مهم زندگی به حساب میآیند و انتخاب صحیح و مناسب در این زمینه میتواند تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی فرد داشته باشد.
کسب
لغت نامه دهخدا
قوم گفتندش که هین اینجا مخسب
تا نکوبد جانستانت همچو کسب.مولوی.گروهی چو گاوان پروارخسب
تهی مغز و آکنده پیکر ز کسب.حاج سیدنصراﷲ تقوی ( از هنجار گفتار ).
کسب. [ ک َ / ک ِ ] ( ع مص ) ورزیدن. ( از منتهی الارب ). طلب روزی کردن و ورزیدن برای اهل خود. ( ناظم الاطباء ). الفغدن. الفنجیدن. ( یادداشت مؤلف ). روزی جستن و رسیدن به روزی. ( منتهی الارب ). || سود بردن از مالی. ( از ناظم الاطباء ). طلب کردن و سود بردن مال و علم را. ( از اقرب الموارد ). جلب نفع و دفع ضرر و این فعل برای خدای تعالی بکار نرودکه او منزه از جلب نفع و دفع ضرر است. ( از تعریفات ). || جمع کردن. ( از اقرب الموارد ). گرد آوردن. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). حاصل کردن. ( غیاث اللغات ). جمع کردن چیزی را و فراهم آوردن آنرا. ( از ناظم الاطباء ). || چیزی به مشقت پیدا کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 81 ). بدست آوردن با رنج. || ورزانیدن کسی را مال ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ورزانیدن کسی را با سود برد از مال. ( ناظم الاطباء ). حاصل کردن چیزی کسی را. ( تاج المصادر بیهقی ). کسب کردن و حاصل کردن چیزی کسی را. ( المصادر زوزنی ) ( ازاقرب الموارد ). و این فعل با دو مفعول متعدی شود گویند کَسَب َ زیداً مالا و علماً. ( از اقرب الموارد ).
کسب. [ ک َ / ک ِ ] ( ع اِ ) ورز. یقال فلان طیب الکسب؛ یعنی فلان پاک ورز است و حلال است کسب فلان. ( از ناظم الاطباء ).
کسب. [ ک َ ] ( ع اِمص ) تحصیل معاش و رزق با زحمت و محنت. ( ناظم الاطباء ). طلب روزی: هرکه از کسب... اعراض نماید نه اسباب معیشت خویش تواند ساخت و نه دیگران را در تعهد تواند داشت. ( کلیله و دمنه ). مثال این همچنان است که مردی در حد بلوغ سرگنجی افتد... خرمی بدوراه یابد و در باقی عمر از کسب فارغ آید. ( کلیله و دمنه ). || طلب کردن. ورزیدن. ورزو تحصیل با سعی و کوشش و محنت. ( ناظم الاطباء ). کوشش برای به دست آوردن چیزی: بر مردمان لازم است که در کسب علم کوشند. ( کلیله و دمنه ). پسندیده تر افعال و اخلاق مردمان تقوی است و کسب مال از وجه حلال.( کلیله و دمنه ). حرص تو در طلب علم و کسب هنر مقرر.( کلیله و دمنه ). پس از بلوغ غم مال و فرزند... و شره کسب در میان آید. ( کلیله و دمنه ). آدمی در کسب آن چون کرم پیله است. ( کلیله و دمنه ). صاحب همت روشن رای را کسب معالی کم نیاید. ( کلیله و دمنه ). حلاوت عاجل او را از کسب خیرات... باز دارد. ( کلیله و دمنه ).
فرهنگ معین
(کُ ) [ ع. ] (اِ. ) ثقل چیزهای فشرده، کنجارة روغن.
فرهنگ عمید
۲. انجام دادن کاری برای فراهم کردن هزینۀ زندگی، کاسبی.
۳. (اسم ) شغل، کار.
۴. (اسم ) [مقابلِ اختیار] در اعتقاد اشاعره، انجام گرفتن کارهای بندگان به قدرت و ارادۀ خداوند.
۵. (صفت ) [قدیمی] اکتسابی: کسان را درم داد و تشریف و اسب / طبیعی ست اخلاق نیکو نه کسب (سعدی۱: ۹۰ ).
فرهنگ فارسی
حاصل کردن وبدست آوردن، فراهم آوردن چیزی
( اسم ) ثفل چیز های فشرده کنجار. روغن: ( گروهی چو گاوان پروار خسب تهی مغز و آکنده پیکر ز کسب... ) ( بنقل هنجار گفتار ۴ )
نوعی خرما در جیرفت
دانشنامه عمومی
دانشنامه اسلامی
معنی تَکْسِبُ: کسب می کند
معنی تَکْسِبُونَ: کسب می کنید
معنی لَا تَکْسِبُ: کسب نمی کند
معنی جَرَحْتُم: کسب کردید -جرح به معنای کار کردن با اعضاء ( دست ) است، و مراد از آن کسب است )
معنی ﭐکْتَسَبَتْ: با کوشش فراوان کسب کرد (مؤنث)
معنی ﭐکْتَسَبْنَ: با کوشش فراوان کسب کردند (مؤنث)
معنی ﭐکْتَسَبُواْ: با کوشش فراوان کسب کردند
معنی ﭐکْتَسَبَ: کسب کرد (با زحمت وطلب با کوشش ومبالغه )
معنی لَمْ یَهْدِ: هدایت نکرد - روشن نکرد(هدایت به معنای راهنمائی به سوی مطلوب به نرمی و لطف است و اهتدا پذیرفتن هدایت و ایستادگی در راه کسب آن است)
معنی یَکْسِبُهُ: آن را کسب می کند - آن را به دست می آورد (عبارت "مَن یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّمَا یَکْسِبُهُ عَلَیٰ نَفْسِهِ " یعنی: هر کس مرتکب گناهی شود، فقط به زیان خود مرتکب میشود)
معنی یَهْتَدُونَ: هدایت را می پذیرند -هدایت می شوند- هدایت می یابند(هدایت به معنای راهنمائی به سوی مطلوب به نرمی و لطف است و اهتدا پذیرفتن هدایت و ایستادگی در راه کسب آن است)
تکرار در قرآن: ۶۷(بار)
کاریکه برای جلب نفع یا دفع ضرر است (مجمع) کسب مال و علم، طلبیدن آن دو است، کسب اثم متحمل شدن به گناه و انجام دادن آن است. راغب گفته: کسب در آنچه شخص برای خود یا برای دیگری میکند، به کار رود لذا گاهی به دو مفعول متعدی شود مثل «کَسَبْتُ فُلاناً کَذا» ولی اکتساب در آن است که فقط که برای خود کسب کند پس هر اکتساب کسب است و هر کسبی اکتساب نیست. ناگفته نماند:کسب در کارهای خیر و شر هر دو به کار رفته ولی اکثر در عمل بداست. در آیه. و آیه. در کار خیر به کار رفته و در آیه. وغیره در کار بد و گناه آمده است. اکتساب:. طبرسی مابین کسب واکتساب فرقی قائل نیست. ایضاً قاموس و اقرب الموارد و در صحاح تصریح کرده که کسب و اکتساب هر دو به یک معنی اند. بنابرآنکه از راغب نقل شد اکتساب مخصوص به کسب انسان است برای خود. ولی این مطلب در آیات قابل پیاده شدن نیست، زیرا کسب و اکتساب در همه جا از قرآن در باره کسب انسان برای خویش است. زمخشری در باره آیه فوق گفته: چون در اکتساب مطاوعه هست آمدن اکتساب در عمل بد اشاره است که شر از مشتهیات نفس و نفس به آن منجذب است و چون در کار خیر این حالت نیست لذا کسب به کار رفته. المنار قول زمخشری را پسندیده ولی بعکس نقل میکند. نگارنده گوید: ظاهرا فرق مهمی میان کسب و اکتساب نباشد در کتب ادب نیز تصریح کردهاند که افتعل به معنی فعل میآید. اکتساب در قرآن در تحمل و کسب کار شر آمده چنانکه گذشت و نیز در کار نیک مثل.
ویکی واژه
حرفه، شغل.
ثقل چیزهای فشرده؛ کنجارة روغن.
جمله سازی با کسب
این زمان بشناس کسب خویش را تنگ برکش تنگ اسب خویش را
باز ای دل سودازده قلاشی و رندی جز رنج چه بردست کس از کسب فضائل