کاه

کاه

کاه به معنی بخش خشک و سبز نشده‌ی گیاهان، به‌ ویژه در گیاهان غلات، مانند گندم و جو دیده می شود. این ماده معمولاً بعد از برداشت محصول به‌ دست می‌آید و به عنوان علوفه برای دام‌ها استفاده می‌شود. کاه دارای مقادیر کمی از مواد مغذی است و بیشتر به‌ عنوان خوراک جانوری مورد استفاده قرار می‌گیرد.

  • بزرگوار خدایا چو قرب ده سالست که می بکاهد جان من از غم و تیمار
  • کوه پیش من است همسر کاه با ولای رضا ولی‌الله
  • محبت نامه پردازست امروز شرار برگ کاهی می‌نویسم

لغت نامه دهخدا

کاه. ( اِ ) هندی باستان کاشه، پهلوی کاه، کردی که. ( حاشیه برهان چ معین ). علف خشک را گویند. ( برهان ). ساقه گندم و جو خشک شده و در هم کوفته. قطعات خشک ساقه گندم و جو و برخی گیاهها

فرهنگ معین

[ په. ] (اِ. ) علف خشک.، از ~ کوه ساختن کنایه از: چیزی را بیش از حد بزرگ یا مهم جلوه دادن.

فرهنگ عمید

ساقه های خشک شده و کوبیدۀ گندم یا جو که معمولاً به مصرف خوراک دام می رسد.
۱. =کاستن
۲. کاهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): جان کاه.

فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای بخش داورزن شهرستان سبزوار جنوب خاوری بخش و در شمال کالشور واقع است جلگه و معتدل محصول غلات پنبه راه شوسه تهران مشهد از شمال دهستان عبور میکند. این دهستان ۱۳ ده و۹۶۹۲ تن جمعیت دارد.
علف خشک وکوبیده گندم وجو، ساقه های خشک شده وکوبیده گندم یاجوکه بمصرف تغذیه دامهامیرسد
( اسم ) علف خشک ( جو و گندم ) که آنرا کوبیده و نرم کرده باشند. توضیح: ساقه های خشک کوبید. گیاهان خانواد. گندمیان خصوصا جو و گندم و برنج و ذرت و گاورس را گویند که هم بمصرف تغذی. دامها میرسد و هم در بنایی جهت تهی. کاهگل از آن استفاده میکنند و هم در نجاری بمنظور پر کردن تشک مبلها بکار میرود تبن: [ تقریر کرد که تنش را پوست کنده و بکاه آکنده و آویخته است ]. ( ظفرنام. یزدی ) یا کاه سبز. کاه ساق. بقوت ( مانند با قو نخود و لوبیا و ماش و غیره ) را بمناسبت آنکه سبز رنگ است بدین نام خوانده اند. یا کاه مکی. گور گیاه تبن مکی. یا اگر کاه از تو نیست کاهدان ( کهدان ) از تست. ( مثل ). اگر طعام از غیر است شکم از خود تست. آن قدر مخور که از امت بمیری: [ بسیار مخور که نان هراسان از تست بر خویش ترحمی که این جان از تست ]. [ دیگ شکم از طعام لبریز مکن گر کاه نباشد از تو کهدان از تست ]. ( میر الهی همدانی ) یا کاه پارینه ( کهنه ) بباد دادن. بر گذشته فخر کردن نازیدن ف زدن. یا کاه در دهن گرفتن. اظهار عجز کردن زنهار خواستن: [ گر بمیدان ریاضت کهربا دعوی کند کاه گیرد در دهن از شرم رنگ زرد ما ].
در طوالش درخت زیرفون را کاه نامند

دانشنامه عمومی

کاه ساقه و پوسته ای است که اطراف دانه های غلات مانند گندم و جو را می پوشاند و هنگام خرمن کوبی، خرد شده، از دانه جدا می شود. کاه از محصولات جانبی کشاورزی است. 
کاه و یونجه خوراک های اصلیِ چارپایانند. به محلی که کاه در آن ذخیره و نگه داری می شود کاهدان می گویند. کاه را در روستاها با گِل می آمیزند و با آن ماده ای ساختمانی به نام کاه گل درست می کنند. کاه در کاه گل نقش استحکام بخشی و چسبانندگی را به عهده دارد. 
در زمین هایی که با ماشین کمباین درو می شود، حجم زیاد کاه مشکل ساز است. 

ویکی واژه

paglia
fieno
علف خشک.؛ از ~ کوه ساختن کنایه از: چیزی را بیش از حد بزرگ یا مهم جلوه دادن.
کاه
کاه

جملاتی از کلمه کاه

تا کی از کاهل نمازی ای حکیم زشت خوی همچو دونان اعتقاد اهل یونان داشتن
چون فوت شد عصر از علی از بهر وی نز کاهلی گشت از دعایش منجلی از غرب شمس خاوران
خطر در آب زیر کاه بیش از بحر می‌باشد من از همواری این خلق ناهموار می‌ترسم
خواهم که روی خویش به رویت نهم ولیک هرگز که دیده خرمن گل همنشین کاه
اندیشه او بر دل من کوه گرانست وز رنج و عنا گونه من گونه کاه است
جمعیت شهر اشتوتگارت به‌طور پیوسته بین سال ۱۹۶۰ (۶۳۷٬۵۳۹) و ۲۰۰۰ (۵۸۶٬۹۷۸) کاهش یافت. سپس سطوح پایین بیکاری و فرصت‌های جذابی در زمینه تحصیلات متوسطه منجر به رشد جمعیت جدید شد، که به ویژه توسط بزرگسالان جوان آلمان شرقی پیش می‌رود. برای اولین بار در بعد از چند دهه، در سال ۲۰۰۶، در شهر نیز تولد بیشتر از مرگ بود. در آوریل ۲۰۰۸ در شهر ۵۹۰۷۲۰ نفر جمعیت داشتند.
آدالیمومب برای کاهش علائم و نشانه‌ها و القا و حفظ بهبودی بالینی در کودکان ۶ ساله یا بزرگ‌تر که به بیماری کرون متوسط تا شدید مبتلا بوده و به کورتیکواستروئیدها یا داروهای تنظیم‌کننده سیستم ایمنی مانند آزاتیوپرین، مرکاپتوپورین یا متوترکسات پاسخ نمی‌دهند استفاده می‌شود.
اصلاح الگوی زندگی و افزایش فعالیت بدنی به همراه کاهش وزن اضافی می‌تواند در پیشگیری از بروز دیابت نوع دو مؤثر باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم