چمیده

لغت نامه دهخدا

چمیده. [ چ َ دَ /دِ ] ( ن مف / نف ) از روی ناز و غمزه و خرام و تکبر براه رفته. ( برهان ) ( آنندراج ). خرامیده بطور بزرگواری و حشمت و زیبایی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چم و چمیدن شود. || خم شده را نیز گویند. ( برهان ).خم شده و کج گشته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چمیدن شود. || ( اِ ) خسته انگور. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(چَ دِ ) (ص مف. ) خم شده.

فرهنگ عمید

خم شده، خمیده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - راه رفته با ناز خرامیده. ۲ - خم شده.
از روی ناز و غمزه و خرام و تکبر براه رفته باشد. خرامیده بطور بزرگواری و حشمت و زیبایی.

ویکی واژه

خم شده.

جمله سازی با چمیده

💡 چمیده ایمن بعضی به صیدگاه بلا نشسته بهری ساکن به زخم جای خطر

💡 در چمن فضل و بوستان فصاحت نخل روانی چو خامه ام نچمیده

💡 چمیده به اقتضای فعل خویشتن رمیده زان کجا، نه اقتضای او

💡 یکی دمیده همایون ز مشرق دولت یکی چمیده همیدون ز مطلع گردون

💡 بر لاله چو بگذری خوری سوگند کز خلد برون چمیده حورالعین

💡 چمیده به روز از بر مرغزار به‌شب‌خفته در دامن کوهسار

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هیز یعنی چه؟
هیز یعنی چه؟
رویداد یعنی چه؟
رویداد یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز