کلمه پیرامون به معنای اطراف، دوروبر یا گرداگرد کسی، چیزی یا مکانی است. در زبان فارسی، این واژه به معنای درباره یا اطراف به کار میرود و معمولاً در متون رسمی و ادبی مشاهده میشود. این واژه میتواند به جنبهها و موضوعات مختلف یک مسئله اشاره کند و معادلهای آن شامل درباره، در اطراف، محیط و موضوع هستند. این واژه بیشتر در متون علمی، ادبی و رسمی کاربرد دارد و در مکالمات روزمره ممکن است از عبارات سادهتری مانند در مورد استفاده شود. در برخی موارد، بسته به متن، میتوان از واژههایی مانند حواشی، اطراف یا حتی زندگی برای انتقال معانی خاصتر بهره برد. این واژه به عنوان یک قید و واژهای مستقل در جمله به کار میرود و نیازی به ویرگول قبل یا بعد از آن نیست.
پیرامون
لغت نامه دهخدا
پیرامون. ( اِ ) حوال. حول. حولیة. پیرامن. گرد. دور. گردامون. حریم. حوالی. اطراف. دورتادور. گرداگرد. دوروبر. اکناف. گردبرگرد:
ترکان البته پیرامون ما نگشتند که ایشان نیز بخویشتن مشغول بودند. ( تاریخ بیهقی ص 622 ). فرمود که شما را نهی کردم و گفتم در پیرامون این درخت مگردید و متعابت سخن دشمن مکنید. ( قصص الانبیاء ص 19 ). و هر ستونی چندانست که دست پیرامون درنتواند آورد. ( مجمل التواریخ والقصص ). و چون سپاه بهرام بندوی را دیدند هیچ شک نکردند که نه خسروست و پیرامون بایستادند. ( مجمل التواریخ والقصص )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- اطراف حوالی دور تا دور گرداگرد: و چون سپاه بهرام بندوی را دیدند هیچ شک نکردند که نه خسروست و پیرامون بایستادند. ۲- محیط.
حوال حول
ویکی واژه
گرداگرد، حوالی.
محیط.
جملاتی از کلمه پیرامون
چون تواند عقل پیرامون ما گردد که دل در بر دیوانه شیر در نیستان خفته است
به پیرامون کردن زلفت آمد عبرتی ما را که آخر دود دل ها سر برآورد از گریبانت
به پیرامون من، دارند شب پاس تو کرباسی، مرا خوانند الماس