پت به معنای آهاری است که به پارچه و لباسها اضافه میشود تا آنها را باریک و محکم کند. این آهار معمولاً از مواد مختلفی مانند کتیرا، نشاسته، صمغ یا لعاب خطمی تهیه میشود. هدف از استفاده از پت این است که پارچه یا کاغذ را به شکل دلخواه درآورده و آن را منسجم و مقاوم کند. به عبارتی، پت به عنوان یک لعاب عمل میکند که به واسطه آن، بافت پارچهها بهتر شکل میگیرد و از نرم و شل شدن آنها جلوگیری میشود. این فرآیند در صنعت نساجی و تولید پوشاک بسیار مهم است و به زیبایی و کیفیت نهایی محصولات کمک میکند. استفاده از پت نه تنها به استحکام پارچهها میافزاید، بلکه به آنها جلوهای خاص و زیبا نیز میبخشد.
پت
لغت نامه دهخدا
ریشی چگونه ریشی چون ماله پت آلود
گوئی که دوش تا روز با ریش گوه پالود.عماره.کونی دارد چو کون خواجه اش لت لت
ریشی دارد چو ماله آلوده به پت.عماره.جهان ما چو یکی زود سیر پیشه ور است
چهار پیشه کند هر زمان بدیگر زی
بروزگار خزان پتگری کند شب و روز
بروزگار بهاری کندت رنگرزی
بروزگار زمستان کندت سیم گری
بروزگار حزیران کندت خشت پزی.منوچهری.|| سریش. ( فرهنگ اسدی ). || لعاب: پت اسفرزه. پت برنج. ( در لهجه خراسانیان ). || مرعز. مرعَزّا. مرعزاء. مَرعَزی. بُز و شَم. بُزپشم. پشم زیرِموی بُز. پشم بن موی بز. پشم نرمی که از بن موی بز بشانه برآورند و از آن شال و کلاه نمد و کپنک و امثال آن کنند. ( جهانگیری ) ( برهان ). کرک. کلک. ( جهانگیری ). || هرچیز که آن نرمی داشته باشد. ( برهان ). || پَت دادن؛ لعاب آوردن، اسفرزه پت میدهد.برنج پت داده است.
پت. [ پ ِ ] ( اِ )شب پره ای است که آنگاه که صورت کرم دارد پشم و امثال آن را خورد و تباه کند. بید. دیوچه. سوس. متّه. عثه. و رجوع به دیوچه شود.
فرهنگ معین
( ~. ) (اِ. ) ۱ - پشم نرمی که از بن موی بز روید و آن را به شانه برآورند و از آن شال بافند، بز پشم، بزوشم، کرک، کلک. ۲ - کرک های ریز درهم تافتة سطح بشرة بعضی گیاهان، کرک ها و الیاف نرم سطح بعضی اندام های گیاهی، پرز، هر چیز نرم.
فرهنگ عمید
۲. پشم نرمی که از بن موهای بز می روید و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، بزشم، بزوشم، بزوش، تَفتیک.
۳. مایعی که از نشاسته یا کتیرا درست می کنند و به پارچه می زنند تا سخت و براق شود، لعاب، آهار.
= بید۲
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- پشم نرمی که از بن موی بز روید و آنرا بشانه بر آورند و از آن شال بافند بز پشم بزوشم کرک کلک. ۲- کرکهای ریز در هم تافت. سطح بشر. بعضی گیاهان کرکها و الیاف نرم سطح بعضی اندامهای گیاهی پرز ۳- هر چیز نرم.
ویکی واژه
لعابی از کتیرا و نشاسته و مانند آن، آهار، آش جامد.
پشم نرمی که از بن موی بز روید و آن را به شانه برآورند و از آن شال بافند؛ بز پشم، بزوشم، کرک، کلک.
کُرکهای ریز درهم تافته سطح بشره بعضی گیاهان، کرکها و الیاف نرم سطح بعضی اندامهای گیاهی؛ پرز، هر چیز نرم.
پَت: در گویش گنابادی به موی بدن انسان گویند. موی روی سینه و شرمگاه.
پُتْ: در گویش گنابادی یعنی صدا کردن چیزی هنگام برخورد با زمین یا چیز دیگر، ترکیدن، منفجر شدن
پِتَّ: در گویش گنابادی یعنی راز، اسرار، سِر، کارهای بد و بدکاریها.
پَت: در گویش تونی یعنی مو
پِت: در گویش لُری یعنی بینی، دماغ.
پِت: در گویش لکی و گویش تویهای پِت شدن. زمانی که شخص در جمع مورد بیتوجهی و انتقاد قرار میگیرد، به گوشهای رفته و در خود فرو میرود. به این حالت پت شدن میگویند.
موهای درهم و برهم، موهای آشفته که منظم کردن آن مشکل است. درهم فرو رفته. پتع، پتدع، پتیشق. پَت کلمه خالص بود و گاهی در جمله به معنی قبیله درهم و برهم یا از خلوص افتاده هم است، ایل و تبار فاقد اصالت.
به تنهایی صرف نشده اما با اصطلاحاتی همراه است نظیر پترش یا پیتیگ. همراه کلماتی چون پِتِرِش، پیتیک میآید و حاکی از افراد پیزوری و بد سلیقه در لباس و پوشش است.
جملاتی از کلمه پت
وزان زخم آن گرزهای گران چنان پتک پولاد آهنگران
مرا مادرم نام مرگ تو کرد زمانه مرا پتک ترگ تو کرد