ورانداز
فرهنگ معین
(وَ اَ ) (اِمص. ) بازدید، تخمین.
فرهنگ عمید
۲. تخمین.
* ورانداز کردن: (مصدر متعدی )
۱. دید زدن.
۲. اندازۀ چیزی را به نگاه تعیین کردن، برآورد کردن.
فرهنگ فارسی
بازدید تخمین
ویکی واژه
نقشه، مسوده.
بازدید، تخمین.
جمله سازی با ورانداز
طبیعت آندم ازخود دورانداز دل و جان در بر آن نور انداز
تا نبیند دل دهندهٔ راز را تا نبیند تیر، دورانداز را
ز دوراندازی مَشکوی شاهم که در زندان این دِیر است چاهم
پس بپوشی خلعتی خوش با صفا دوراندازی ز بر این ژنده را
به دورانداز از رطل گرانسنگی مرا ساقی که بی آبی بود بر دست و پای آسیابندی