کلمه وابسته به معنای ارتباط یا وابستگی به چیزی یا کسی است، این واژه برای توصیف حالتی به کار میرود که فرد یا چیزی به دیگران یا عوامل خارجی نیاز دارد و نمیتواند به تنهایی عمل کند. به عنوان مثال، در روابط انسانی، فرد وابسته ممکن است به حمایت عاطفی یا مالی دیگران نیاز داشته باشد. در روانشناسی، این مفهوم به معنای نیاز به دیگران برای تأمین احساس امنیت و آرامش است. این نوع وابستگی میتواند در روابط عاطفی و خانوادگی به وجود آید و در برخی موارد، ممکن است به مشکلاتی مانند وابستگی عاطفی منجر شود.
وابسته
لغت نامه دهخدا
- وابسته تجارتی؛ کارگزار و عامل تجارتی دولتی در سفارتخانه وی در مملکت دیگر.
- وابسته فرهنگی؛ نماینده و عامل امور معارفی دولتی در سفارتخانه وی در مملکت دیگر.
- وابسته نظامی؛ کارگزار و عامل نظامی دولتی در سفارت خانه وی در مملکت دیگر.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) خویش، نزدیک، فامیل.
۳. نیازمند، بسته: زندگی او وابسته به آن قرص بود.
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - بسته شده پیوسته متصل. ۲ - منوط مربوط. ۳ - منضم ملحق. ۴ - خویش خویشاوند. ۵ - مامور دولتی که در سفارت آن دولت در کشور دیگر وظایفی را انجام دهد: اتاشه: جمع: وابستگان. یا وابست. بازرگانی. مامور دولتی که در سفارت آن دولت در کشور دیگر به امور بازرگانی رسیدگی کند: اتاش. تجارتی وابست. تجارتی. یا وابست. تجارتی ( وابست. بازرگانی ). یا وابست. فرهنگی. مامور دولتی که در سفارت آن دولت در کشور دیگر بامور فرهنگی رسیدگی کند: اتاش. فرهنگی. یا وابست. مطبوعاتی. مامور دولتی که در سفارت آن دولت در کشور دیگر به امور مطبوعاتی رسیدگی کند: اتاش. مطبوعاتی. یا وابست. نظامی. مامور دولتی که درسفارت آن دولت در کشور دیگر به امور نظامی رسیدگی کند: اتاش. نظامی.
مربوط. متعلق
دانشنامه آزاد فارسی
ویکی واژه
خویشاوند.
مأمور دولتی که سفارت آن دولت در کشور دیگر وظایفی را انجام دهد، اتاشه. وابسته بازرگانی: مأمور دولتی که در سفارت آن دولت در کشور دیگر به امور بازرگانی رسیدگی کند.
متعلق، منسوب
جمله سازی با وابسته
زنا آمد مشو دلخسته وقت که هر کاری بود وابسته وقت
دوسون زادهٔ استانبول بود. در ۱۷۹۸ به سوئد رفت و در دانشگاه اوپسالا به تحصیل پرداخت. سپس به عنوان کارمند،در امور خارجه استخدام شد و سالهای ۱۸۰–۱۸۰۳ را در پاریس در پست وابستهٔ سفارت سوئد گذراند. سالهای پس از آن هم خدمت او در مادرید و پروس گذشت، او در این زمان به مطالعهٔ تاریخ شرق پرداخت. در ۱۸۱۰ او کاردار سوئد در پاریس شد و سال پس از آن منشی کابینهٔ ولیعهد شارل چهاردهم شد.
کار من وابسته چون توأم به کار مردم است کام شیرین میکنم از هرکه حلوا میشود
زاهد رعنا اگر اظهار و جدی می کند از کرم عیبش مکن کز خود به خود وابسته است
آن متصل به کارگر شده و وابسته و نوع آن و هسته را مشخص میکنیم. و بقیه هم همینطور.
راستی را نیک و بد وابسته تقدیر اوست چونکند مدبر که خود در سلک ابرار آورد
لگام این دل خیره به دست صبر وا داده طناب این دل وحشی به میخ شکر وابسته