نخیر

لغت نامه دهخدا

نخیر. [ ن َ ] ( ص ) مردم فرومایه و کمینه. || ( اِ ) کمین، چه نخیرگاه به معنی کمین گاه باشد. ( برهان قاطع ). نخیز. || تخمدان، و آن زمینی باشد که شاخچه درخت را در آن فروبرند و تخم گل در آن پاشند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند. ( برهان قاطع ). مصحف نخیز است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). در تمام معانی رجوع به نخیز شود.
نخیر. [ ن َ ] ( ع مص ) نَخْر. رجوع به نَخْر شود.
نخیر. [ ن َ خ َ / خ ِ ] ( ق مرکب ) رجوع به نه خیر شود. نه ! لا. ابداً. اصلاً. مقابل بله و بلی.

فرهنگ فارسی

لا ابدا اصلا: مقابل بله و بلی.

ویکی واژه

(مودبانه): نه‌خیر؛ گاهی هم بجای خیر پاسخ منفی.

جمله سازی با نخیر

یا بگو ها و یا بگو که نخیر به سلامت ز ما و از تو به خیر
چون مرغ دل از گوشه بام تو نخیرد کز سنگ رقیبان دگرش بال و پری نیست
شد میان دو صف آنگونه به خواب که شنیدند نخیرش اصحاب
- نخیر، برعکس. افکار آدم را مهم جلوه می‌دهد، آدم مجبور می‌شود خود را جدی بگیرد.
«نخیر؛ ما می‌خواهیم دور کشور دیوار بکشیم.»
که شاه جهان برنخیرد همی مگر از کرانی گریزد همی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گودال
گودال
زیبا
زیبا
قالب
قالب
حریص
حریص