موسی

موسی

موسی از پیامبران اولوالعزم به شمار می‌آید. زبان‌شناسان بر این باورند که نام موسی از دو بخش مو به معنای آب و شا به معنای درخت تشکیل شده است و این نام به دلیل آنکه از میان آب و درخت به دنیا آمده، به او داده شده است. در عهد عتیق، او به عنوان قانون‌گذار و داور قوم عبرانی شناخته می‌شود که بنی‌اسرائیل را از مصر به سرزمین موعود کنعان هدایت کرد. او ادعا کرد که در کوه سینا، شریعت شفاهی و کتبی را که شامل احکام ده فرمان حک شده بر الواح سنگی از سوی یهوه است، دریافت کرده است. پنج سفر نخست عهد عتیق که در یهودیت به نام تورات شناخته می‌شود، به او نسبت داده شده است. بر اساس روایت تورات، پس از آنکه فرعون فرمان قتل تمامی نوزادان پسر عبرانیان را صادر کرد، موسی نوزاد در نی‌زارهای کنار نیل پنهان شد. یکی از دختران فرعون او را پیدا کرده و بزرگ کرد. در نهایت، او به عنوان رهبر قوم بنی‌اسرائیل در خروج از مصر و ۴۰ سال سرگردانی در بیابان شناخته می‌شود. موسی در سن ۱۲۰ سالگی پس از اینکه از کوه فِسجَه به سرزمین موعود نگاهی انداخت، جان سپرد.

لغت نامه دهخدا

مؤسی. [ م ُ ءَس ْ سی ] ( ع ص ) نعت فاعلی از تأسیة. تعزیت دهنده. تسلی دهنده.
مؤسی. [ م ُ ءَس ْ سا ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تأسیه. تیمار داشته شده. مورد غمخواری واقع شده. || تسلی داده شده. ج، مؤسین.
موسی. [ سا ] ( ع اِ ) استره. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( نصاب الصبیان ). ج، مواسی ( مؤنث و گاهی مذکر آید ). ( ناظم الاطباء ). حلاق. تیغ. تیغ دلاکی که بدان سر تراشند. عربی استره است که بدان موی سر تراشند. ( از غیاث ) ( از آنندراج ):
به موسی ̍ کهن عمرِ کوته امید
سرش کرد چون دست ِ موسی سپید.سعدی ( بوستان ).|| طرف اعلای خود آهنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
موسی. [ سا ] ( اِخ ) پیغمبر بنی اسرائیل. رجوع به موسی بن عمران شود.
موسی. [ سا ] ( اِخ ) رجوع به موسی بن جعفر شود.
موسی. [ سا ] ( اِخ ) نام ایل کرداز طوایف پشتکوه. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 71 ).
موسی. [ سا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گورگ بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 46 هزارگزی جنوب مهاباد با 109 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
موسی.[ سا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جلال وند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 50 هزارگزی جنوب کرمانشاه با 280 تن سکنه. آب آن از رودخانه تنگ سنگ و راه آن مالرو است در سه محل نزدیک به هم به نام علیا و وسطی و سفلی مشهورند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
موسی. [ سی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به موسی ̍. ( منتهی الارب ). ج، موسَون َ، موسون َ. ( ناظم الاطباء ).
موسی. [ سا ] ( اِخ ) ابن ابوالفضل یونس بن محمدبن منعة ملقب به کمال الدین و مکنی به ابوالفتح ( 551-639 هَ. ق. ) فقیه شافعی، در موصل علم فقه را از پدر فرا گرفت و بعد در سال 570 هَ. ق. به بغداد عزیمت و در مدرسه نظامیه اقامت کرد و در محضر شیخ رضی شیرازی و سدید سلمانی که دستیار وی بود واستادان دیگر، علم خلاف و اصول و ادب را فرا گرفت و بعدها به موصل بازگشت و پس از درگذشت پدر در مسجد امیر زین الدین که مانند مدرسه بود به تدریس پرداخت و بعد این مدرسه در نسبت به وی به نام مدرسه کمالیه معروف گشت. وی در میان فضلا شهرت فراوانی به دست آورد ودر همه فنون تبحر یافت و علومی را فرا گرفت که هیچ کس همه آنها را یکجا فرا نگرفته بود. در علم ریاضی بخصوص یگانه بود و من ( یعنی ابن خلکان ) در سال 626 هَ. ق. در موصل او را دیدم و بارها به محضرش رسیدم واستفاضه کردم. موسی در علوم حکمت و منطق و طبیعی و الهی و هم چنین طب و ریاضی و اقلیدس و هیأت و مخروطات و متوسطات و مجسطی و انواع حساب و جبر و مقابله و موسیقی دست داشت. و گویندگان مقام فضل و کمال او را ستوده اند. ( از وفیات الاعیان ابن خلکان صص 256 - 259 ).

فرهنگ فارسی

موشا پیغمبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون بدنیا آمد و مادرش تا سه ماه او را مخفیانه نگهداشت و بعد از ترس فرعون وی را در زنبیلی قیر اندود گذاشت و در میان نی زار رود نیل رها ساخت. دختر فرعون موسی را برداشت و بزرگ کرد. موسی در سن چهل سالگی برسالت از طرف خداوند برگزیده شد و مدت چهل شبانه روز در کوه سینا براز و نیاز با خداوند مشغول بود و از این نظر او را کلیم الله لقب داده اند. عمر موسی را صدو بیست سال نوشته اند.
تیغ سرتراشی، استره
( اسم ) تیغ سلمانی استره.
نوبختی.

فرهنگ اسم ها

اسم: موسی (پسر) (عربی، عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: musā) (فارسی: موسي) (انگلیسی: musa)
معنی: از آب گرفته شده، نام پیغمبر بنی اسرائیل، نام هفتمین امام شیعیان، به معنی از آب کشیده، ( اَعلام ) ) موسی ابن عمران ( ع ) پیغمبر معروف بنی اسرائیل در زمان فرعون و رهبر اسیران یهودی در مصر، که آنان را به سوی فلسطین رهبری کرد، ولی پیش از رسیدن بدانجا در اردن درگذشت، ) موسی ابن جعفر ( ع ) ( = ابوالحسن موسی بن جعفر ): [، قمری] ملقب به کاظم هفتمین امام شیعیان، در زندان هارون الرشید مسموم و به شهادت رسید، ) موسی بن شاکر: [زنده در سال قمری] دانشمند ایرانی، از مرد خراسان، که همراه مأمون به بغداد رفت و فرزندانش معروف به بنوموسی، در اختر شناسی، مکانیک و ریاضیات شهرت یافتند، ) موسی ابن میمون: [، میلادی] پزشک و اندیشمند یهودی آندلسی، که از سال در مصر اقامت گزید، مؤلف کتابهایی در پزشکی، منطق و علم کلام، از جمله: دلالة الحایرین و سراج المنیر، ) موسی خورنی: [، میلادی] مورخ ارمنی، مؤلف تاریخ ارمنستان ( ترجمه )، ( در اعلام ) موسی بن عمران ( ع ) پیغمبر معروف بنی اسرائیل در زمان فرعون، ( در اعلام ) موسی بن جعفر ( ع ) ملقب به کاظم هفتمین امام شیعیان، از آب کشیده شده، نام امام هفتم شیعیان، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد

جملاتی از کلمه موسی

چه فضل از آنکه حیدر یار احمد چه قدر از آنکه هارون پشت موسی
چون رسید از خضر بموسی این پس بگفتش بلطف آن ره بین
اتفاق افتاد کان روز ورود موسی اندر زیر نخلی خفته بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم