منافات

منافات در زبان فارسی به معنای تناقض، تضاد یا عدم تطابق بین دو یا چند چیز است که نمی‌توانند همزمان درست یا سازگار باشند.

جنبه‌های مختلف این مفهوم عبارتند از:

تناقض منطقی: در منطق، منافات به وضعیتی اشاره دارد که در آن دو یا چند گزاره یا فرضیه نمی‌توانند همزمان درست باشند. به عنوان مثال، اگر بگوییم این شیء سبز است و این شیء سبز نیست به طور همزمان نمی‌توانند صحیح باشند.

عدم تطابق: در بسیاری از موارد، به عدم تطابق بین دو یا چند مفهوم، ایده یا عمل اشاره دارد. برای نمونه، اگر یک فرد به ارزش‌های اخلاقی خاصی پایبند باشد و در عین حال رفتارهایی را انجام دهد که با آن ارزش‌ها تضاد دارند، می‌توان گفت که بین رفتار او و ارزش‌هایش منافات وجود دارد.

در زمینه حقوق: ممکن است به تضاد بین قوانین، اصول یا مقررات اشاره داشته باشد. به عنوان مثال، اگر دو قانون در یک حوزه خاص با یکدیگر تضاد داشته باشند، می‌توان گفت که بین آن‌ها منافات وجود دارد.

لغت نامه دهخدا

منافات. [ م ُ ] ( از ع، اِمص ) از هم جدا شدن و نفی کردن و با هم هر دیگری را نیست کردن،چنانکه نقیض و ضدیت که میان شب و روز و گرمی و سردی است. ( غیاث ) ( از آنندراج ). منافاة. || مدافعه و دورکردگی. مباینت. مناقضت. ضدیت. مخالفت. ( ازناظم الاطباء ). ناسازگاری. ناسازواری. اختلاف. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): دیو را از مباینت طینت و منافات طبیعت... عجب آمد. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 53 ). مصافات به منافات انجامید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 149 ). پس هیچ منافات نبود میان این سه حدیث. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 103 ). رجوع به منافاة شود.
- منافات داشتن؛ نقیض بودن و ضد بودن. ( ناظم الاطباء ). اختلاف داشتن. ناسازگار بودن.
- منافات داشتن دو چیز با هم؛ نقیض بودن دو چیز و جمع نشدن با هم. ( ناظم الاطباء ).
منافاة. [ م ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را نیست کردن. ( المصادر زوزنی ). یکدیگر را نفی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). یکدیگر را راندن و دور کردن. یقال: هذا ینافی ذلک. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به منافات شود.

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع. منافاة ] (مص ل. ) ۱ - یکدیگر را راندن و دور کردن. ۲ - مخالفت، ضدیت.

فرهنگ عمید

۱. ناسازگاری، تضاد.
۲. مخالف هم بودن.

فرهنگ فارسی

یکدیگررا راندن ودورکردن، مخالف هم بودن
۱ - ( مصدر ) از هم جدا بودن. ۲ - خلاف یکدیگر بودن نقیض هم بودن. ۳ - ( اسم ) جدایی. ۴ - خلاف.

ویکی واژه

منافاة
یکدیگر را راندن و دور کردن.
مخالفت، ضدیت.

جملاتی از کلمه منافات

تو گر از کعبه میائی من از دیر مخور غم کاین دو رانبود منافات
فی الواحد اذ بقیت غیری من این یجی الی المنافات

آن‌ها هم‌زمان با پیروزی‌هایشان، دولت‌هایی لاتین و صلیبی مانند پادشاهی اورشلیم، کنت‌نشین طرابلس، شاهزاده‌نشین انطاکیه و کنت‌نشین ادسا را پایه‌ریزی کردند که با آرمان‌های مذهب شرقی امپراتوری بیزانس منافات داشت. آنان خواستار بازگردانی سرزمین‌هایی بودند که مسلمانان از آنان گرفته‌بودند، ولی اکنون بیشترشان به دست لاتین‌های کاتولیک افتاده بود.

اقتصاد شبکه نظم اقتصادی نوظهور در جامعه اطلاعات است. این نام از یک ویژگی کلیدی ناشی می‌شود - محصولات و خدمات ایجاد می‌شوند و از طریق شبکه‌های اجتماعی که در مقیاس‌های بزرگ یا جهانی کار می‌کنند، ارزش افزوده می‌شود. این تضاد با اقتصادهای دوره صنعتی که در آن مالکیت جسمی یا مالکیت معنوی ناشی از توسعه آن توسط یک شرکت واحد است، منافات دارد. 

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم