معنی

لغت نامه دهخدا

معنی. [ م َ نا / م َ نی ی ] ( ع اِ ) هرچه قصد کرده شود از چیزی. ( از منتهی الارب ). هرچیزی که شخص قصد می کند و مقصود. ج، معانی. ( ناظم الاطباء ). قصدکرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || مقصود از سخن. ( مهذب الاسماء ). مراد کلام. ( منتهی الارب ). آنچه لفظ بر آن دلالت دارد. ( از اقرب الموارد ). آرش و مضمون و مفهوم و مراد و مقصود و منظور و دلالت وغرض و نیت. ( ناظم الاطباء ). مضمون. ج، معانی و با لفظ تراویدن و بستن مستعمل و پاک، باریک، نازک، موزون،سنجیده، رنگین، غریب، دلچسب، دلفروز، تازه، پوشیده،درپیش پاافتاده، خودرو، برجسته، پرورده، بکر، پیچیده، پخته، خفته، کوتاه و مرده از صفات اوست. ( آنندراج ). آنچه از کلمه یا کلماتی مفهوم شود. مقصود از کلمه یا کلام. چم. مفهوم. فحوی. فحواء. مدلول. مقصود. مراد. منظور. منطوق. مفاد. مقتضی. تفسیر. تأویل. آرش. مقابل لفظ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
بدان در مراد جم آن ماه بود
هم آن ماه معنیش دریافت زود.فردوسی.مباش کم ز کسی کو سخن نداند گفت
اگر به حرف نگردد زبان مردم لال
از آنکه خواهد گفتن اشارتی بکند
ز لفظ معنی باید همی نه قال و مقال.عنصری.به لفظ هندو کالنجر آن بود معنیش
که آهن است و بدو هر دم از فساد خبر.عنصری ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).قدر شب اندر شب قدر است و بس
برخوان از سوره و معنی بیاب.ناصرخسرو.آنکه چون مداح او نامش براند بر زبان
زازدحام لفظ و معنی جانش پرغوغا شود.ناصرخسرو.ور چون تو جسم نیست چه باید همیش تخت
معنی تخت و عرش یکی باشد و سریر.ناصرخسرو.اندر تن سخن به مثال خرد
معنی خوب و نادره را جان کنم.ناصرخسرو.او همه معنی جود و داد و دین و دانش است
رنجش آن باشد که معنیهای آن موزون کنی.قطران.قلمش پر عجیبه نکته
سخنش پر لطیفه معنی.ابوالفرج رونی.که اگر در خواندن فروماند به تفهیم معنی کی تواند رسید. ( کلیله و دمنه ). زیرا که خط کالبد معنی است. ( کلیله و دمنه ).
گر سخن را قیمت از معنی پدید آید همی
معنوی باید سخن چه تازی و چه پهلوی.ادیب صابر.هزار معنی عذرا بگفت بنده ولیک

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - مقصود، مراد. ۲ - مفهوم، کلام. ۳ - حقیقت. ۴ - مطلب، موضوع. ۵ - باطن.

فرهنگ عمید

۱. مقصود.
۲. مفهوم و مضمون کلام.
۳. مطلب، موضوع.
۴. باطن.

فرهنگ فارسی

مقصد، مدلول ومضمون کلام، مطلب، موضوع، معانی جمع
( اسم ) ۱ - قصد شده مقصود مراد. ۲ - مفهوم کلام مفهوم سخن. ۳ - حقیقت: [ چندین هزار جواهر زواهر معنی در درج طبع ما درج کرد. ] ( المعجم. چا. دانشگاه. ۴ ) ۱ - مطلب موضوع: شاهزاده کس فرستادو آن معنی را بعرض استاد گان پایه سریر اعلی رسانید. ( ظفر نامه یزدی. چا. امیر کبیر ۳۹۸: ۲ ) جمع: معانی. ۵ - باطن یا راه ( ره ) معنی. راه باطن طریق حقیقت: [ گفت: این قوم اند از تردامنان در ره معنی نه مردان نه زنان. ] ( منطق الطیر. چا.دکتر مشکور ۱۲۴ ) توضیح: در فارسی گاه - معنا نویسند. یا اسم معنی. یا بتمام معنی کاملا.
سید ابو الفیض از شاعران قرن دوازدهم و از شاگردان عبد القادر بیدل بوده است.

فرهنگستان زبان و ادب

[زبان شناسی] ← معنا

ویکی واژه

senso
significato
مقصود، مراد.
مفهوم، کلام.
حقیقت.
مطلب، موضو
مقصود سخن
باطن.

جمله سازی با معنی

جوهر معنی من ایشان بُدند ز آنکه ایشان معنی جانان بُدند