مزاح به معنای شوخی، لطافت یا رفتارهای سرگرمکننده است و در زبان فارسی کاربردهای متفاوتی دارد. این واژه میتواند به وضعیتهایی اشاره کند که در آنها افراد با استفاده از طنز و خوشمزاجی به یکدیگر نزدیکتر میشوند. مزاح نه تنها میتواند لحظاتی شاد و سرگرمکننده را خلق کند، بلکه در تقویت روابط اجتماعی نیز نقش مهمی دارد. در جوامع مختلف، استفاده از مزاح به عنوان یک ابزار ارتباطی شناخته میشود که میتواند تنشها را کاهش دهد و احساس نزدیکی بین افراد را افزایش دهد. در واقع، مزاح میتواند به عنوان یک پل ارتباطی عمل کند که افراد را در موقعیتهای مختلف به هم نزدیک میکند و باعث میشود لحظات شیرینی را تجربه کنند.
مزاح
لغت نامه دهخدا
ز هزل و لاغ تو آزار خیزد
مزاح سرد آب رو بریزد.ناصرخسرو.ترا به محنت مسعودسعد عمر گذشت
بدار ماتم دولت که نیست جای مزاح.مسعودسعد.مزاحی کردم او درخواست پنداشت
دروغی گفتم او خود راست پنداشت.نظامی.اطلسی کز بهر تقوی و صلاح
دوخت باید خرج کردی از مزاح.مولوی.زن بسی گفتش که آخر ای امیر
گرمزاحی کردم از طیبت مگیر.مولوی.به مزاحت نگفتم این گفتار
هزل بگذار و جِدّ از او بردار.سعدی.رجل دَعِب و داعِب و دَعّاب و دَعّابة؛ مرد بامزاح. ( منتهی الارب ).
- مزاح آمیز؛همراه با شوخی و مزاح.
- مزاح پیشه؛ که همواره مزاح می کند. شوخ: متوکل مزاح پیشه بود. ( مجمل التواریخ ).
|| شادی رسانیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ظرافت در گفتار: به مزاح، زبان خر را خلج داند. رجوع به ظرافت شود.
- مزاح کننده؛ که شوخی و ریشخند و مزاح می کند. دَعوب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
مزاح. [ م ُ ] ( ع ص ) دور گردانیده. رانده. برطرف ساخته.
- مزاح العله؛ بی تعلل و بهانه. بهانه برطرف کرده شده: در عوارض حاجات و سوانح مهمات مزاح العله گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). به خزائن و مراکب و اسلحه و اسباب سپه داری او را مستظهر و مزاح العله گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 62 ).
مزاح. [ م َزْ زا ] ( ع ص ) بسیارمزاح. فراخ مزاح.مزاح کننده. لوده. چَکه. شوخ. بذله گو. بسیارطیبت. بسیارلاغ. آن که بسیار مزاح کند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). بسیار لاغ کننده. ( ناظم الاطباء ):
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
هزل، شوخی، خوش طبعی، مسخرگی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) بسیار شوخی کننده بسیار شوخ: الیزابت دوباره بهمان خلق و روحی. شوخ و مزاح و با نشاط خود باز گشت.
مزاح کننده
ویکی واژه
جملاتی از کلمه مزاح
چون کسی گردد مزاحم بی سبب با مسلمان در ادای مستحب
نباشد مزاح همه روزه نیک ز طینت میسّر نگردد ولیک
مزاحی کردم و نقشی نمودم ترا در مهر خود می آزمودم