لاندن

لغت نامه دهخدا

لاندن. [ دَ ] ( مص ) جنبانیدن. حرکت دادن. افشاندن. تکان دادن:
با دفتر اشعار برِ خواجه شدم دی
من شعر همی خواندم و او ریش همی لاند
صد کلج پر از گوه عطا کرد بر آن ریش
گفتم که بدان ریش که دی خواجه همی شاند.طیان.( گمان میکنم ریش دوّم ( درمصراع سوّم ) شَعر و ریش سوم ( در مصراع چهارم ) شَعر بوده است ).
پیش من چون که نجنبدت زبان هرگز
خیره پیش ضعفا چون که همی لانی.ناصرخسرو.اینچنین دان نماز و شرح بدان
ور نه برخیز و هرزه ریش ملان.سنائی.یک قصیده دویست جا خوانده
پیش هر سفله ریش را لانده.سنائی.بهر آنکس که یک دو بیت بخواند
ژاژ خائید و دم و ریش بلاند.سنائی.چون زمینی بارکش از هر کسی در محنتم
چون درخت بارور از هر کسی در لاندنم.فخر جرجانی ( از فرهنگ سروری ج 3 ص 1282 ).

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م. ) جنباندن، تکان دادن.

فرهنگ عمید

۱. افشاندن.
۲. جنباندن، تکان دادن: با دفتر اشعار برخواجه شدم دی / من شعر همی خواندم و او ریش همی لاند (طیان: شاعران بی دیوان: ۳۱۳ ). * گلاندن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) حرکت دادن جنبانیدن تکان دادن: بهر آن کس که یک دو بیت بخواند ژاژ خایید و دم و ریش بلاند. ( سنائی لغ. )

ویکی واژه

جنباندن، تکان دادن.

جمله سازی با لاندن

گام مهم بعدی در فهم ابررسانایی در سال ۱۹۳۳ اتفاق افتاد. در این سال مایسنر و اوخنفلد دریافتند که ابررساناها میدان مغناطیسی خارجی را طرد می‌کنند؛ پدیده‌ای که امروزه اثر مایسنر نامیده می‌شود. در سال ۱۹۳۵ فریتز و هاینز لاندن نشان دادند که اثر مایسنر نتیجه‌ای از کمینه‌بودن انرژی آزاد الکترومغناطیسی حمل‌شده توسط جریان‌های ابررسانا است.
هشت میلیون کارگر در سال ۱۹۳۶ بیکار بودند و اگرچه شرایط اقتصادی از سال ۱۹۳۲ بهبود یافته بود، اما رکود هنوز وجود داشت و این به منتقدان روزولت مجال مخالفت می‌داد. از آن سو، جمهوری خواهان نامزد انتخاباتی قوی نداشتند، و آلف لاندن فرماندار کانزاس را نامزد کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال عشقی فال عشقی فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت