قهر

قهر در زبان به معنای خشم و ناراحتی است و در اصطلاح به حالتی اطلاق می‌شود که فرد از برقراری ارتباط کلامی یا رفتاری با دیگری پرهیز می‌کند. این رفتار معمولاً ناشی از احساسات منفی مانند عصبانیت یا دلخوری است. قهر می‌تواند به عنوان یک واکنش به موقعیت‌های ناخوشایند یا تضادهای بین فردی به وجود آید و نشان‌دهنده عدم تمایل فرد به تعامل با دیگران در آن لحظه باشد. در واقع، قهر به نوعی به عنوان یک مکانیسم دفاعی عمل می‌کند که افراد برای حفاظت از خود در برابر احساسات منفی استفاده می‌کنند. این رفتار ممکن است به عنوان ابزاری برای ابراز نارضایتی یا به منظور جلب توجه دیگران نیز مورد استفاده قرار گیرد. قهر در روابط انسانی می‌تواند تأثیرات عمیق و گاه ماندگاری بر ارتباطات و احساسات طرفین داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

قهر. [ ق َ ] ( ع مص ) چیره شدن و غلبه کردن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || خوار کردن. ( ترجمان علامه ترتیب عادل ). || آتش گرفتن گوشت و آب از آن روان شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): قُهِر اللحم ( بطور مجهول )؛ گرفت او را آتش و روان شد از وی آب. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) چیرگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). غلبه. ( ناظم الاطباء ). || زبردستی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ظلم و جور و ستم و تعدی. || توانایی و قوت. || انتقام. || سختی و درشتی. || آزار. || عذاب. || تعذیب و عقوبت و سیاست و تنبیه. || غضب و خشم و کین. || خشم از روی ناز. ( ناظم الاطباء ). || در تداول خلاف صلح و آشتی. || ( اصطلاح عرفان ) تأیید حق باشد بفنا کردن مرادها و بازداشتن نفس از آرزوها: هو القاهر فوق عباده. ( فرهنگ فارسی معین از هجویری تاریخ تصوف غنی ص 652 ).
قهر. [ ق َ ] ( اِخ ) موضعی است. مزاحم عقیلی در شعر خود از آن یاد کند. ( از معجم البلدان ).
قهر. [ ق َ هََ ] ( اِخ ) موضعی است. شاعری در شعر خود آن را آورده است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ معین

و تهر ( ~ُ تَ ) (ص. ) (عا. ) قهر توأم با خشم و اعتراض.
و تند (قَ رُ تُ )(ص. )(عا. )خشم و غضب.
(قَ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. )عذاب کردن، تنبیه ک ردن. ۲ - (اِمص. ) ظلم و زور. ۳ - توانایی، چیرگی.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ آشتی] خدشه دار شدن پیوند دوستی دو نفر که موجب ترک گفتگو می شود.
۲. (صفت ) [عامیانه] دارای رابطۀ خدشه دارشده.
۳. غضب، خشم، کین: قهروغضب.
۴. ظلم، ستم، جور.
۵. [قدیمی] چیرگی.
۶. [قدیمی] عقوبت،آزار، تنبیه.
۷. (تصوف ) تسلط خداوند بر بنده.
* قهر کردن: (مصدر لازم )
۱. با کسی ترک معاشرت کردن و سخن نگفتن با او.
۲. [قدیمی] خشمگین شدن.
۳. (مصدر متعدی ) [قدیمی] مقهور کردن.

فرهنگ فارسی

چیره شدن، غلبه کردن، چیرگی
۱ - ( مصدر ) عذاب کردن سیاست کردن تنبیه کردن ۲ - چیره شدن غلبه کردن ۳ - تعذیب تنبیه ۴ - چیرگی غلبه: و اجتهادی که فرموده در غزوه کفار و دفع و قهر اشرار... بر روی روزگار و صفحه جبین لیل و نهار باقی است. ۵ - کینه ورزی انتقام ۶ - ستم ظلم ۷ - خشم غضب ۸ - تایید حق باشد به فنا کردن مرادها و باز داشتن نفس از آرزوها هوالقاهر فوق عباده ۹ - ترک معاشرت و تکلم با کسی.
موضعی است شاعری در شعر خود از آن یاد کند.

دانشنامه عمومی

قهر (فیلم ۱۹۹۷). قهر ( به هندی: Qahar ) فیلمی است محصول سال ۱۹۹۷ و به کارگردانی راجکومار کوهلی است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانی دئول، سونیل شتی، آرمان کوهلی، سونالی بندره، دیپتی بهاتناگار، رمیها، مشتاق خان، دالی بیندرا ایفای نقش کرده اند.
این فیلم در ایران توسط مؤسسه رسانه های تصویری دوبله و پخش شده است.

ویکی واژه

(عا.)
عذاب کردن، تنبیه ک ردن.
ظلم و زور.
توانایی، چیرگی.
قهر توأم با خشم و اعتراض.
خشم و غضب.

جمله سازی با قهر

خاک ره را باد سرد از بهر تست خاک بر سر سر بباد از قهر تست
روی و راه دگر نمیدانم لطف و قهر روی و راه منست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال لنورماند فال لنورماند فال جذب فال جذب