لغت نامه دهخدا
یکی گفتش ای قدوه راستی
بدین بر چرا نیکوئی خواستی.سعدی.|| راه مسلوک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قدوه
یکی گفتش ای قدوه راستی
بدین بر چرا نیکوئی خواستی.سعدی.|| راه مسلوک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کسی که به او اقتدا کنند، شخصی که از او پیروی کنند، پیشوا.
فرهنگ فارسی
( صفت ) پیشوا مقتدا.
ویکی واژه
پیشوا، مقتدا.
جمله سازی با قدوه
طی کن به گام صبر و توکل طریق فقر خواص ازین معامله شد قدوه خواص
نقطهٔ و نوباوهٔ کونین اوست قدوه و اعجوبهٔ ثقلین اوست
قبله و قدوه ی ملوک و صدور غرض کائنات ناصر دین
رسول کریم و متاع امین امام الوری، قدوه العالمین
سبب نمود خدا این وجود را به جهان به نزد همت والای قدوه الاخیار
آصف جمشید رتبت خواجۀ سلطان نشان صاحب اعظم محمّد قدوه و صدر انام
