فرسنگ واحدی است که در اندازهگیری فاصلهها به کار میرود و معادل تقریباً 6 کیلومتر میباشد. این واژه از زبان فارسی به زبانهای دیگر نیز راه یافته و در برخی متون تاریخی و ادبی به چشم میخورد. فرسنگ به ویژه در دورههای گذشته، زمانی که سفرهای زمینی و مسافرتهای طولانی متداولتر بود، کاربرد فراوانی داشت و مردم به کمک آن میتوانستند فاصلههای بین نقاط مختلف را اندازهگیری کنند. این واحد اندازهگیری در ادبیات فارسی نیز بهوفور مورد استفاده قرار گرفته و شاعران و نویسندگان برای توصیف فواصل و سفرهای دور، از آن بهره میبرند. امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی و استفاده از ابزارهای مدرن برای اندازهگیری، کاربرد فرسنگ کاهش یافته است، اما هنوز هم در برخی از متون و صحبتهای روزمره، بهویژه در مناطق روستایی و سنتی، میتوان ردپای آن را مشاهده کرد. این واحد نه تنها نمایانگر فاصله، بلکه نمادی از تجارب انسانی و سفرهای طولانی در تاریخ است.
فرسنگ
لغت نامه دهخدا
فرسنگ. [ ف َ س َ ] ( اِ ) پهلوی فرسنگ ( مقیاس طول )، پارسی باستان ظاهراً فرسنگا و صورت یونانی شده آن پراساغس و معرب آن فرسخ است. ( از حاشیه برهان چ معین ). قدری باشد معین از راه و آن به مقدار سه میل است و هر میلی چهارهزار گز باشد و طول هرگزی به قدر بیست وچهار انگشت دست باشد که به عرض در پهلوی هم گذارند و آن شش قبضه است یعنی شش مشت. ( برهان ). فرسنگ ایرانی قدیم برابر با چهارهزار و چهارصد و سی وسه یا سی ودو گز بوده است. ( از ایران باستان پیرنیا جدول اندازه ها در ج 1 ص 166 ). هر فرسنگی سه میل باشد و هر میلی چهارهزار و پانصد ارش به ذراع مرسل وسه هزار ارش به ذراع سلطان و هر ذراعی سی وشش انگشت که هر یکی به مقدار شش جو از پهنا به هم برنهاده. ( مجمل التواریخ و القصص ). مقدار طولی که امروز یک فرسنگ یا فرسخ به شمار میرود شش کیلومتر است
فرهنگ معین
(فَ سَ ) [ په. ] (اِ. ) = فرسخ: واحدی برای اندازه گیری مسافت، تقریباً شش کیلومتر.
فرهنگ عمید
۱. = فرسخ
۲. [قدیمی] = فرسنگسار
فرهنگ فارسی
پرسنگ:فرسخ، مقیاس مسافت قریب شش کیلومتر
( اسم ) واحد مسافت.
ویکی واژه
~ یا فرسخ: واحدی برای اندازه گیری مسافت، تقریباً شش کیلومتر
فارسی زبان فرس اَنگ، فارس اَنگ اشاره به کسی که به زبان فارسی صحبت میکند.
جمله سازی با فرسنگ
💡 چو منزل بکردند شب تنگ بود میان دو لشکر دو فرسنگ بود
💡 من مانده پای جستجو لنگ او دور ز من هزار فرسنگ