فرح

فرح

فرح به معنای شاد شدن و شادمانی است. این واژه به احساس خوشحالی و سرور اشاره دارد و در فرهنگ فارسی به عنوان یک حالت روحی مثبت و خوشایند شناخته می‌شود. همچنین می‌تواند ناشی از اتفاقات خوشایند، موفقیت‌ها، یا حتی لحظات ساده زندگی باشد که انسان را به شادی و شادمانی می‌رساند. این احساس معمولاً با لبخند، خنده و نشاط همراه است و می‌تواند به دیگران نیز منتقل شود.

فرح همچنین به عنوان یک اسم زنانه نیز در فرهنگ فارسی شناخته می‌شود. این نام به طور خاص به زنان نسبت داده می‌شود و نماد زیبایی، شادابی و انرژی مثبت است.

زنانی با این نام معمولاً به عنوان افرادی شاداب و خوش‌روحیه شناخته می‌شوند که توانایی ایجاد خوشحالی و سرور در اطرافیان خود را دارند. این نام به نوعی نمایانگر ویژگی‌های مثبت و دلنشین در شخصیت زنان است و می‌تواند به عنوان یک نماد از عشق و محبت نیز تلقی شود.

در مجموع، فرح نه تنها به معنای شادی و شادمانی است، بلکه به عنوان یک اسم زنانه، بار معنایی خاصی از زیبایی و خوشحالی را نیز به همراه دارد.

لغت نامه دهخدا

فرح. [ ف َ رَ ] ( ع مص ) شادمانی نمودن و فیریدن. ( منتهی الارب ). گشاده شدن دل به لذت عاجل. ( از اقرب الموارد ). شاد شدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). شاد شدن و دنه گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی )( مصادر زوزنی ). || ( اِمص ) فیریدگی. ( منتهی الارب ). سرور. ( اقرب الموارد ). لذت حاصل در قلب از رسیدن به آنچه مورد تمایل بوده است. ( تعریفات جرجانی ). شادی. یکی از اعراض سته نفسانیه. ( یادداشت به خطمؤلف ). عشرت و طرب و شوخی. ( ناظم الاطباء ): مردی در حد بلوغ بر سر گنجی افتد که پدر از جهت او نهاده باشد، فرحی بدو راه یابد. ( کلیله و دمنه ).
فرح. [ ف َ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان فلارد بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 48هزارگزی جنوب خاوری لردگان و سی هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل که دارای 133 تن سکنه است. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات، برنج و کتیرا است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. هنر دستی زنان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

فرهنگ معین

(فَ رَ ) [ ع. ] (مص ل. ) شاد شدن، شادمان گردیدن، مسرور گشتن.

فرهنگ عمید

۱. شاد شدن، شادمان شدن.
۲. شادی، شادمانی، سرور.

فرهنگ فارسی

شادشدن، شادمان شدن، شادی، شادمانی، سرور
۱ - ( مصدر ) شاد شدن شادمان گردیدن مسرور شدن ۲ - ( اسم ) شادیشادمانی سرور ۳ - کیفیت نفسانی خاصی است که منشائ وصول به مطلوب لذت بخش است مقابل غم ( که منشائ احتراز از امور موذی می باشد )
تکتوک از قبیله بطاحین از اعراب سودان است. او در شمار بزرگان شعرای سودان و از مشاهیر عصر خود بود.

فرهنگ اسم ها

اسم: فرح (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: farah) (فارسی: فَرح) (انگلیسی: farah)
معنی: شادمانی، سرور، شاد شدن، شادمان گردیدن، سُرور

دانشنامه عمومی

فرح (خواننده). منیر فولادی شناخته شده با نام هنری فرح یا بانو فرح ( زاده ۱۳۰۶ - درگذشت ۱۳۷۶ ) خواننده ایرانی در سبک موسیقی سنتی بود.
فرح از خوانندگان مطرح دهه ۳۰ شمسی بود و در رادیو بسیار فعال بود.
فرح با نام اصلی منیر فولادی در ۱۳۰۶ در تهران زاده شد.
تحصیلات ابتدایی را در دبستان مینو و متوسطه را در دبیرستان خاور انجام داد.
روزی فرح و پدرش در جشنی شرکت کردند و فرح با ویولن ابوالحسن صبا چند تصنیف را اجرا کرد. صبا او را به یادگیری موسیقی تشویق کرد و او نیز پس از یادگیری موسیقی وارد حرفه خوانندگی شد. ابتدا با نام هنری شهرزاد فعالیت می کرد اما بعد از مدت کوتاهی نام هنری اش را به فرح تغییر داد.
او در سال ۱۳۲۷ فعالیت خود را آغاز کرد و مدتی خواننده ارکستر شماره ۶ رادیو ( به سرپرستی مجید وفادار ) بود.
فرح، از اولین خوانندگان برنامه گل ها بود و بخصوص در بخش برگ سبز بسیار فعالیت کرد.
معروف ترین آواز وی او نیامد نام دارد. ساخته اکبر محسنی، با شعری از ایرج تیمورتاش.
فرح در سال ۱۳۴۵ از خوانندگی کناره گیری کرد و به جمع آوری صفحات خود مشغول شد. به همین دلیل، ترانه های فراوانی از او موجود است که گل سر سبدشان همان تصنیف او نیامد است.
بانو فرح سرانجام در سال ۱۳۷۶ فوت کرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی فَرِحَ: شاد شد
معنی فَرِحٌ: همیشه شادمان (صفت مشبهه از فرح وچون لازمه شادمانی همیشگی در دنیا،بی فکری و سبک مغزی است به معنی خوشگذران، مست و مغرورو کسی که دچارغفلت و سبک مغزی در اثر سوء استفاده از نعمتهای الهی است، هم در قرآن استفاده شده است در عباراتی نظیر "إِنَّ ﭐللَّهَ ل...
معنی فَرِحُونَ: همیشه شادمانها (صفت مشبهه از فرح وچون لازمه شادمانی همیشگی در دنیا،بی فکری و سبک مغزی است به معنی خوشگذران، مست و مغرورو کسی که دچارغفلت و سبک مغزی در اثر سوء استفاده از نعمتهای الهی است، هم در قرآن استفاده شده است در عباراتی نظیر "إِنَّ ﭐللَّهَ...
معنی فَرِحِینَ: همیشه شادمانها (صفت مشبهه از فرح وچون لازمه شادمانی همیشگی در دنیا،بی فکری و سبک مغزی است به معنی خوشگذران مست و مغرورو کسی که دچارغفلت و سبک مغزی در اثر سوء استفاده از نعمتهای الهی است، هم در قرآن استفاده شده است در عباراتی نظیر "إِنَّ ﭐللَّهَ...
ریشه کلمه:
فرح (۲۲ بار)
شادی. شادی توأم با تکبر در اقرب الموارد گوید: سرور و حبور در شادی ممدوح بکار می‏رود ولی فرح در شادی مذموم که موجب تکبر است سرور و حبور از تفکر ناشی است و فرح از قوه شهوت. فیومی در مصباح گفته: در معنی تکبّر و خرسندی و شادی به کار می‏رود. طبرسی رحمه‏اللَّه در مجمع ذیل. فرموده فرح به معنی تکبر است و شعر ذیل را شاهد می‏آورد. وَلَسْتُ بِمِفْراحٍ اِذَ الدَّهْرُ سُرَّنی وَ لاجازِعٍ مِنْ صَرْفِهِ الْمُتَقَلِّبُ‏ چون روزگارم شادم کند متکبر نمی‏شوم، از برگشت آن نیز جزع و ناله ندارم. راغب و زمخشری نیز آن را نقل کرده‏اند. در قرآن مجید بیشتر در شادی‏های مذموم آمده که منبعث از نیروی شهوانی و لذات و توأم با خودپسندی است مثل. باز گذاشتگان بر ماندنشان برخلاف رسول خدا (و اینکه با او به جهاد نرفتند) شادمان شدند. و در بعضی از آیات در شادی ممدوح به کار رفته مثل. آن روز مؤمنان در اثر یاری خدا مسرور می‏شوند.. فرح: (بر وزن کتف)شادمان متکبر. می‏گوید بدی‏ها از من رفت او متکبر و فخرکننده است. در اینجا فرح به معنی متکبر است که این آیه نظیر. است.. قومش به قارون گفتند: از کثرت مال شادمان متکبر نباش که خدا متکبران را دوست ندارد.

جملاتی از کلمه فرح

هزار کزدم غم را کنون ببین کشته هزار دور فرح بین میان ما بی‌جام
ز بزمش خور یکی زرین قدح باد دلش چون نام دایم پر فرح باد

رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران در ادعاهای خود در خصوص ثروت خاندان پهلوی به انصاری استناد کرده‌اند. به گفته فرح پهلوی در مستند «از تهران قاهره» انصاری به این خانواده نزدیک شد تا «بخشی از اموال را بالا بکشد».

کور چون شد گرم از نور قدم از فرح گوید که من بینا شدم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم