فتح به معنای گشایش و پیروزی است. این واژه به ویژه در زمینههای تاریخی و نظامی برای توصیف تسخیر یک شهر یا سرزمین به کار میرود. به عنوان مثال، میتوان از فتح کفرستان یاد کرد که نشاندهندهی پیروزی بر دشمنان و گشایش راهها به سمت سرزمینهای جدید است. در واقع، فتح به معنای ایجاد شرایط مطلوب و گشایش در برابر مشکلات و موانع نیز کاربرد دارد. این مفهوم نه تنها به معنای تسخیر فیزیکی زمینها بلکه به معنای پیروزی در مبارزات فرهنگی و اجتماعی نیز قابل تفسیر است. بنابراین، فتح به عنوان یک عمل نمادین، میتواند به معنای گشایش افقهای جدید و پیشرفت در زمینههای مختلف زندگی انسانها باشد.

فتح
لغت نامه دهخدا
از پس فتح بصره، فتح یمن
وز پس هر دو فتح شام و حجاز.فرخی.فتح جهان را تو کلید آمدی
نز پی بیداد پدید آمدی.نظامی. || گشودن قنات را تا آب آن روان گردد. || گشاده گردانیدن چیزی را. ( اقرب الموارد ). || گشاده گردیدن سوراخ پستان شتر. || فرمان دادن میان دو خصم. ( منتهی الارب ). قضاوت میان مردم. || رو آوردن دنیا به کسی. || یاری کردن خدا پیمبر خود را. || عالم ساختن خدا کسی را و شناساندن بدو. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) آب روان از چشمه و جز آن. ( منتهی الارب ). آب روان در نهرها. || ( اِمص ) پیروزی. ( اقرب الموارد ).
- یوم الفتح؛ چون مطلق آید در مغازی رسول ( ص ) مراد فتح مکه است. ( یادداشت بخط مؤلف ). و آن را یوم الخندمه نیز گویند. ( از مجمع الامثال میدانی ).
|| اول باران بهار. ( منتهی الارب ). اول مطر الوسمی. ( اقرب الموارد ). || جای جریان. ( منتهی الارب ). مجری. || بار درخت نبع که شبیه بن است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || روزی که خدا به کسی رساند. || ( اِمص ) نوعی از حرکت که دهان برای تلفظ آن گشوده شود. ( اقرب الموارد ). گشودن قاری دهان خود را نیز فتح نامند، و آن را تفخیم گویند. تفخیم یا شدید باشد یا متوسط. شدید آن است که شخص دهان خویش را بدان حرف به نهایت درجه بگشاید و این عمل در قرأت قرآن غیرجائز است و در زبان عرب اصلاً جاری نیست. متوسط پایین فتح شدید و اماله متوسط را نامند،و در اینکه آیا اماله فرعی است از فتح، یا هر یک اصلی هستند برأسه، اختلاف کرده اند. وجه اول آن است که اماله بدون سبب نباشد. پس اگر فاقد سبب بود فتح و اماله در آن باشد و عرب آن را مفتوح نسازد. پس شیوع فتح بر اصالتش و شیوع اماله بر فرعیتش محقق باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1104 ).
فتح. [ ف َ ] ( اِخ ) سوره چهل وهشتم از قرآن. از سوره های مدنی و دارای بیست ونه آیت است، پیش از سوره حُجُرات. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فتح. [ ف ُت ُ ] ( ع ص ) در فراخ گشاده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شیشه فراخ سر. ( منتهی الارب ). شیشه بی سربند و بی غلاف. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پیروز شدن.
۳. گشودن شهری و گرفتن آن.
۴. گشایش.
۵. پیروزی.
۶. (اسم ) چهل وهشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه.
* فتح باب:
۱. گشودن در.
۲. [مجاز] شروع کار.
۳. (نجوم ) [قدیمی، مجاز] اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند.
* فتح کردن: (مصدر متعدی )
۱. گشادن، گشودن.
۲. پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) باز کردن گشودن گشادن تسخیر کردن ۲ - پیروز شدن ظفر یافتن ۳ - یاری کردن خدا پیامبر یا دیگری را. ۴ - عالم ساختن خدا کسی را ۵ - ( مصدر ) گشاده گردیدن باز شدن ۶ - تسخیر شدن ۷ - ( قرائت ) گشودن قاری قر آن دهان خود را و آن را تفخیم نامند ۸ - باز برخواندن حرف ۹ - ( اسم ) گشایش ۱٠ - پیروزی ظفر ۱۱ - ( اسم ) روزی که خدا بکسی رساند. ۱۲ - علامت فتحه زبر ۱۳ - ظهور به کمال علمی و غیره است و آنچه منتفخ شود بر بنده از مقام قلب ظهور صفای آن و کمالات آن در موقع قطع منازل نفس. فتح بر دو قسم است: فتح در نفس که معطی علی تام است عقلا و نقلا و دیگری فتح روح است که معطی معرفت وجود است و آنچه فتح می شود اگر روحی از ارواح و یا عینی از اعیان باشد مشاهده قلبیه نامند و به مثابه آفتاب است که آسمان ها وزمین را روشن می کند. یا فتح قریب. ظهور کمالات روحی و قلبی است بعد از عبور از منازل نفس چنان که فرمود نصر من الله و فتح قریب. یا فتح مبین. عبارت از ظهور بمقام ولایت و تجلیات انوار اسمائ الهیه است که منفی صفات روح و قلب و مثبت کمالات سر است: انا فتحنا لک فتحا مبینا. یا فتح باب. ۱ - گشودن در ۲ - گشادگی در کارها آغاز کار ۳ - نظر دو کوکب است با هم که خانه آن دو در مقابل یکدیگر باشد: اتصال قمر یا آفتاب بزحل و آن دلیل باران و برف آرمیده بود و اتصال زهره بر مریخ فتح باب باران و سیل و تگرگ و رعد و برق بود و اتصال عطارد بمشتری فتح باب بادها. یا فتح میت. کالبد گشایی.
دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابویی بخش گچساران.
دانشنامه آزاد فارسی
فَتح (الفَتح)
سازمان ناسیونالیست فلسطین که با هدف استقلال کشور فلسطین تأسیس شد (۱۹۵۸). پایگاه این سازمان، (۱۹۶۸ـ۱۹۷۰) که نخستین گروه مقاومت فلسطین بود، در اردن (۱۹۶۸ـ۱۹۷۰)، سپس در لبنان و از ۱۹۸۲ در تونس بود. الفتح، که جنبش آزادی بخش ملی فلسطین نیز نام دارد، عضو اصلی سازمان آزادی بخش فلسطین است. یاسر عرفات از ۱۹۶۸ رهبری این سازمان را بر عهده داشت. نیز← سازمان آزادی بخش فلسطین
دانشنامه اسلامی
معنی فَتْحِ: برداشتن قفل و حل اشکال - پیروزی
معنی ﭐسْتَفْتَحُواْ: خواستار فتح و پیروزی شد(با جدیت)
معنی تَسْتَفْتِحُواْ: که طلب فتح وپیروزی می کنید(به جدّ وجهد)
معنی فَتَحْنَا: باز کردیم (از فتح به معنای برداشتن قفل و حل اشکال است)
معنی یَفْتَحُ: مشکل گشایی می کند - داوری می کند ( از فتح به معنای برداشتن قفل و حل اشکال است)
معنی مُتَشَاکِسُونَ: افرادی که از بد خلقی همیشه با هم مشاجره داشته باشند (ازکلمه شکس - به فتح حرف اول و کسر حرف دوم - به معنای شخص بد اخلاق است.)
معنی فَاتِحُ: حلّال - گشاینده - باز کننده (اسم فاعل کلمه فتح به معنای برداشتن قفل و حل اشکال است)
معنی فَاتِحِینَ: حلّال ها- گشاینده ها- باز کننده ها(فاتح اسم فاعل از فتح به معنای برداشتن قفل و حل اشکال است)
معنی فَتَّاحُ: حلال مشکلات- بسیار گشاینده ها- بسیارباز کننده ها(فتّاح صیغه مبالغه از فتح به معنای برداشتن قفل و حل اشکال است)
معنی لَا یُشْعِرَنَّ: باید که آگاه نشود(از کلمه شعور که به معنای ادراک دقیق است از ماده شعر - به فتح شین گرفته شده، که به معنای مو بوده و ادراک دقیق را از آنجا که مانند مو باریک است، شعور خواندهاند و مورد استعمال این کلمه محسوسات است، نه معقولات و به همین جهت حواس ظاهر...
ریشه کلمه:
فتح (۳۸ بار)
«فتح» در اصل ـ همان گونه که ارباب لغت گفته اند ـ به معنای گشودن و از بین بردن بستگی است، و آن دو گونه است: گاهی جنبه حسی دارد، مانند فَتْحُ البابِ: «گشودن در» و گاه جنبه معنوی دارد مانند: فَتْحُ الهَمِّ: «گشودن غم و از بین بردن اندوه».
«راغب» در «مفردات» می گوید: در اصل به معنای از بین بردن پیچیدگی و اشکال است، و آن بر دو گونه است: گاهی، با چشم دیده می شود، مانند گشودن قفل، و گاه، با اندیشه درک می شود، مانند گشودن پیچیدگی اندوهها و غصه ها، و یا گشودن رازهای علوم، و همچنین داوری کردن میان دو کس و گشودن مشکل نزاع و مخاصمه آنها.
[ویکی فقه] فتح (ابهام زدایی). فتح ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سوره فتح، چهل و هشتمین سوره قرآن بوده، واقع در جزء بیست و ششم و از سوره های مدنی• فتح، موفقیت در نبرد و شکست دشمن به یاری خداوند
...
جمله سازی با فتح
گل به سر تخت چو بهرام رفت نصرت و فتحش ز یسار و یمین
بار دگر هوای علم فتح باب زد وز ابر پرده پیش رخ آفتاب زد
اگرچه نفست از وی در عذابست ولیکن جان و دل را فتح بابست