غموم

غموم جمع کلمه غم است و به معنای اندوه‌ها و گرفتاری‌های متعدد به کار می‌رود. این واژه ریشه در زبان عربی دارد و در ادبیات فارسی نیز برای بیان حالات و احساسات عمیق انسانی، به‌ویژه در مواجهه با سختی‌ها و مصائب، مورد استفاده قرار گرفته است. غم، به عنوان یکی از عمیق‌ترین احساسات بشری، می‌تواند تجربیات متنوعی را در بر گیرد و از اندوهی ساده تا دردهایی جانکاه را شامل شود.

در فرهنگ و ادبیات فارسی، بسامد بالای واژگان مرتبط با غم، گواه اهمیت و گستردگی این حس در بیان حالات روحی و تجربیات زیسته است. شاعران و نویسندگان بسیاری در طول تاریخ، از این واژه و مشتقات آن برای تصویرسازی حالات درونی، بیان رنج‌ها، و تفکر درباره ماهیت هستی بهره برده‌اند. این بازتاب فرهنگی نشان می‌دهد که چگونه غم، نه تنها به عنوان یک احساس منفی، بلکه به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از تجربه انسانی، در آثار هنری و ادبی ما جایگاهی ویژه یافته است.

لغت نامه دهخدا

غموم. [ غ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ غَم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به همین کلمه شود: و چون ساقی قضا کاسات صبر طعم مر المذاق غموم بر عموم مالامال متواتر و متوالی گردانیده بود... ( جهانگشای جوینی ). || ستارگان خرد پوشیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). النجوم الصغار الخفیة. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(غُ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ غم.

فرهنگ عمید

= غم

فرهنگ فارسی

جمع غم
( اسم ) جمع غم اندوه ها غمها.

ویکی واژه

جِ غم.

جمله سازی با غموم

باد تا جاودانه میمون بخت ناصحت شاد و حاسدت مغموم
تا چند من و رقیب باشیم بی تو مغموم و با تو مسرور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال ارمنی فال ارمنی فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه