عفیف

عفیف

عفیف به شخصی گفته می‌شود که دارای ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری برجسته‌ای است. این فرد معمولاً از آداب و رسوم اجتماعی پیروی می‌کند و در تعاملات خود با دیگران، احترام و ادب را رعایت می‌کند. این واژه به معنای پاکدامنی و دوری از رفتارهای ناپسند نیز شناخته می‌شود. او در زندگی روزمره خود، سعی می‌کند تا با صداقت و انصاف عمل کند و از هر گونه فریب یا دروغ دوری کند. این ویژگی‌ها باعث می‌شود که عفیف به عنوان یک الگو در جامعه شناخته شود و دیگران به او احترام بگذارند. همچنین، این کلمه به ارزش‌های انسانی و اخلاقی پایبند است و در تلاش است تا به دیگران کمک کند و در مسیر درست زندگی کند. در نتیجه، عفیف نه تنها به خود بلکه به جامعه نیز خدمت می‌کند و تأثیر مثبتی بر روی اطرافیانش می‌گذارد.

لغت نامه دهخدا

عفیف. [ ع َ ] ( ع ص ) پارسا. ( منتهی الارب ). مرد پارسا و پرهیزگار از حرام. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). پارسا و پرهیزگار. ( دهار ). کسی که عفت پیشه دارد. ( فرهنگ فارسی معین ) ( از اقرب الموارد ). پاکدامن. ( دستور اللغة ). خویشتن دار. خوددار. آبرومند.باعفت. عَف ج، أعفّاء. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): به کمتر زله ای عقوبات عفیف کردی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 368 ).
- عفیف الطعمه؛ حلال خوار. ( یادداشت به خط دهخدا ).
عفیف. [ ع ُ ف َ ] ( اِخ ) از اعلام است. ( از منتهی الارب ).
عفیف.[ ع ُ ف َ ی ی ِ ] ( ع ص مصغر ) مصغر عَفیف است و آن نام چند تن باشد. ( از منتهی الارب ). رجوع به عَفیف شود.

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع. ] (ص. ) پرهیزگار، پاکدامن.

فرهنگ عمید

کسی که از کار بد و حرام خودداری می کند، پرهیزکار، پارسا، پاکدامن.

فرهنگ فارسی

پرهیزکار، پارسا، پاکدامن، کسی که ازکاربدوحرام خودداری کند
( صفت ) کسی که عفت پیشه دارد پارسا پرهیزگار پاکدامن.
پارسا مرد پارسا و پرهیزگار از حرام

فرهنگ اسم ها

اسم: عفیف (پسر، دختر) (عربی) (تلفظ: afif) (فارسی: عفيف) (انگلیسی: afif)
معنی: پای بند به اصول اخلاقی، پارسا و پرهیزکار، دارای عفت، ( عفت، به علاوه پای بند به اصول اخلاقی، پرهیزکار، پارسا

دانشنامه عمومی

عفیف (شهر). عفیف ( شهر ) ( به عربی: محافظة عفیف ) یک شهر در عربستان سعودی است که در نجد واقع شده است.
عفیف ۳۹٬۵۸۱ نفر جمعیت دارد.

ویکی واژه

پرهیزگار، پاکدامن.

جملاتی از کلمه عفیف

آن زن که عفیف و بی‌کمال است ز آن عالمه لوند بهتر
عفیف دین در ازه، دعا همیگویم اگر چه ما را از وی گله است صد خروار
مردی به دیگری گفت: ای پسر بدکاره! وی پاسخ داد: ای پسر عفیفه، دروغ گوی تا دروغ گویم.
مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده‌است، و از آن جهت که از مال خود نفقه می‌دهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفند و فرمان خدای را نگاه می‌دارند. و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلندپایه و بزرگ است.
نیزعفیف و نیکو دین بود. آن چنان که آواز نمی خواند، و جز به روزهائی که از نماز خواندن معذور بود، شراب نمی آشامید.
عفیفه‌ای که زدنیا به سوی عقبی رفت شفیع شاه جهان باد تا به یوم‌الدین
آخر به چه عیب می‌گریزند از او از عیب عفیف است و گناهش اینست
اگر دوستی گزیدی، بزرگی را که کریم و عفیف و باحیا بود بگزین آنچنانکه هر چرا تو بپذیری، بپذیرد و آنچرا را رد کنی، مردود دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم