طلبی

لغت نامه دهخدا

طلبی. [ طَ ل ِ بی ی ] ( ع ص نسبی ) با یاء نسبت. نزد علماء علم معانی عبارت است از سخنی که به کسی که متردد در حکمی است القاء شده باشد، مانند آنکه به شخص متردد گوئی: اِن زیداً قائم ٌ، و تأکید در مثل این چنین سخن نیکو باشد. هکذا یستفاد من الاطول فی باب الاسناد الخبری. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

با یائ نسبت. نزد علمائ علم معانی عبارتست از سخنی که بکسی که متردد در حکمیست القائ شده باشد.

جمله سازی با طلبی

💡 چو وصل می طلبی خسرو، از بلا مگریز که در جهان عسلی بی گزند نیش نبود

💡 باغبان چون نکند خنده ز بی عقلی تو؟ نخل خشکیم و ز ما میوه تر می طلبی

💡 صفای دل طلبی، دیده در خم مژه گیر نمد، زگردکدورت حصار آینه است

💡 این را گم کن اگر تو آن می‌طلبی کاین گم کردن ز بهر آن یافتن است

💡 جانا تو اگر جان طلبی خوش باشد اندیشهٔ جان برای جانان نکنم

بی عرزه یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز