شنوانیدن

شنوانیدن از ریشه شنیدن مشتق شده است و به معنای به گوش رسانیدن یا وادار به شنیدن کردن می‌باشد. این اصطلاح در زبان فارسی به معنای ایجاد شرایطی است که فردی یا گروهی به شنیدن چیزی ترغیب یا وادار شوند.

معنی و توضیحات

به گوش رسانیدن: این بخش از معنی به این اشاره دارد که فرد یا گروهی اطلاعات یا پیامی را به دیگری منتقل می‌کند. این می‌تواند شامل صحبت کردن، خواندن یا هر نوع ارتباطی باشد که به شنیده شدن منجر می‌شود.

وادار به شنیدن کردن: این معنی به نوعی به اجبار یا تشویق به شنیدن اشاره دارد. به عنوان مثال، ممکن است فردی بخواهد که دیگری به یک موضوع خاص توجه کند و از او بخواهد که به آن گوش دهد. این می‌تواند در موقعیت‌های آموزشی، مشاوره‌ای یا حتی در روابط اجتماعی اتفاق بیفتد.

گوشزد کردن: این بخش از معنی به یادآوری یا تذکر دادن به کسی اشاره دارد. در این حالت، فردی ممکن است نکته‌ای مهم را به دیگری یادآوری کند تا او به آن توجه کند و آن را بشنود.

لغت نامه دهخدا

شنوانیدن. [ ش َ / ش ِ ن َ وا دَ ] ( مص ) به سمع رساندن. به گوش رسانیدن. ( یادداشت مؤلف ). سبب فهمیدن و شنیدن شدن و فهمیدن و شنیدن فرمودن. ( ناظم الاطباء ). اسماع. ( تاج المصادر بیهقی ). شنواندن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شنواندن شود. || گوشزد کردن. || وادار به شنیدن کردن. ( از فرهنگ فارسی معین ):... موسی ( ع ) مر ایشان را سخن خدای عزوجل بشنوانید. ( ترجمه طبری بلعمی ).
این پندها که من شنوانیدمت همه
یارانت را چنانکه شنودیش بشنوان.ناصرخسرو.خلق را به حج خواندند چنانکه فرمودند: و أذن فی الناس بالحج یأتوک رجالاً. خدای تعالی همه را بشنوانید اندر اصلاب پدران تا قیامت. ( مجمل التواریخ والقصص ). و در ضیافت دولت طفیلیان مملکت را مرحبائی و طال بقائی شنوانیده آید. ( سندبادنامه ص 35 ). تجریس؛ شنوانیدن. تسفﱡه؛ سفاهت شنوانیدن. تسمیع؛ شنوانیدن آواز کسی را. تشرید؛ شنوانیدن عیب کسی را. تهجیل؛ فحش شنوانیدن. ( منتهی الارب ). و رجوع به شنواندن شود.

فرهنگ معین

(شَ نَ دَ ) (مص م. ) ۱ - به گوش رسانیدن. ۲ - وادار به شنیدن کردن.

فرهنگ عمید

۱. مطلبی را به گوش کسی رساندن، به گوش رسانیدن.
۲. وادار به شنیدن کردن.

فرهنگ فارسی

بگوش رسانیدن، واداربه شنیدن کردن، به گوش رساندن
( مصدر ) ( شنوانید شنواند خواهد شنوانید بشنوان شنواننده شنوانیده لازم: شنیدن ) ۱ - به گوش رسانیدن مطلبی را به سمع کسی رساندن اسماع. ۲ - وادار به شنیدن کردن.
گوشزد کردن یا وادار به شنیدن کردن

ویکی واژه

به گوش رسانیدن.
وادار به شنیدن کردن.

جملاتی از کلمه شنوانیدن

و اندر حکایات یافتم که: روزی جنید و ابن عطا -رَحِمَهما اللّه- را در این مسأله سخن همی‌رفت. ابن عطا دلیل آورد بر آن که: «اغنیا فاضل‌ترند؛ که با ایشان به قیامت حساب کنند و حساب، شنوانیدنِ کلام بی واسطه باشد اندر محلّ عتاب، و عتاب از دوست به دوست باشد.» جنید گفت: «اگر با اغنیا حساب کنند، از درویشان عذر خواهند و عذر فاضل‌تر از عتاب حساب.»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم