شده

شده یکی از واژه‌های پرکاربرد در زبان فارسی است که به معنای وقوع یا محقق شدن یک عمل یا وضعیت به کار می‌رود. این واژه به ما کمک می‌کند تا به سادگی تغییرات و تحولات را بیان کنیم. به عنوان مثال، وقتی می‌گوییم این کار شده است، به معنای آن است که یک عمل خاص به پایان رسیده و نتیجه‌ای حاصل شده است. این واژه در مکالمات روزمره و متون رسمی جایگاه ویژه‌ای دارد و می‌تواند به انتقال معانی پیچیده کمک کند. همچنین، استفاده از آن در جمله‌ها، حس زمان و تغییر را به مخاطب منتقل می‌کند و نشان‌دهنده‌ی پیشرفت یا تحول در یک زمینه خاص است. به همین دلیل، این واژه نه تنها در زبان عامیانه، بلکه در متون علمی و ادبی نیز به کرات دیده می‌شود. در نتیجه، شده ابزاری مفید برای بیان واقعیت‌ها و تحولات زندگی روزمره ما به شمار می‌آید.

لغت نامه دهخدا

شده. [ ش ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از شدن: کاری است شده. ( یادداشت مؤلف ). گشته. گردیده. بوده. وقوع یافته. واقع شده

فرهنگ معین

(شَ دِّ یا دَُ ) (اِ. ) ۱ - چندرشته نخ به هم پیچیده ک به یک اندازه آن ها را بریده باشند. ۲ - ریشه و طره. ۳ - رشته ای که دانه های گرانبها را بدان کشیده و به گردن یا جامه آویزند.
(شُ دِ یا دَ ) (ص مف. ) ۱ - گشته، گردیده. ۲ - انجام یافته. ۳ - رفته، گذشته.

فرهنگ عمید

۱. چند رشته نخ به هم پیچیده که به یک اندازه بریده باشند.
۲. رشته ای که دانه های یاقوت یا مروارید به آن بکشند و به گردن یا جلو لباس آویزان کنند.
۱. گشته، گردیده، انجام یافته.
۲. [قدیمی] رفته، گذشته.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گشته گردیده. ۲ - از حالی بحالی در آمده. ۳ - انجام یافته. ۴ - منقضی گشته. ۵ - رفته گذشته.
سختی اسم است اشتداد را اسم از اشتداد نقیض لین.

جملاتی از کلمه شده

آب صافی در گِلی پنهان شده جان صافی بستهٔ ابدان شده
غیر تو خود نیست در عالم کسی این شده بر من معیّن خود بسی
چشمۀ نوشم فراموشم شده زانکه اندر کام ما نوشین تری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم