سلیمانی

سلیمانی

معنای مربوط به سلیمان نبی

سلیمانی به هر چیزی که به سلیمان نبی (یکی از پیامبران بزرگ الهی) مربوط می‌شود، اشاره دارد. سلیمان نبی به عنوان پادشاه و پیامبر در تاریخ و متون دینی شناخته شده است و به دلیل حکمت و قدرتش مشهور است.

مثال‌ها:

انگشتر سلیمانی: این انگشتر به عنوان نماد قدرت و سلطنت سلیمان نبی شناخته می‌شود. بر اساس افسانه‌ها، این انگشتر به سلیمان این امکان را می‌داد که بر جن و انس سلطنت کند و قدرت‌های خاصی را در اختیار داشته باشد.

مُلک سلیمانی: به سلطنت و فرمانروایی سلیمان بر تمام مخلوقات اشاره دارد. این مفهوم نشان‌دهنده عظمت و قدرت او در اداره جهان و تسلط بر موجودات مختلف است.

ویژگی‌ها: در متون دینی و ادبیات، سلیمان نبی به عنوان نماد حکمت، عدالت و قدرت در برابر ظلم و فساد شناخته می‌شود. این صفات باعث شده‌اند که این واژه به معنای قدرت و حکمت نیز به کار رود.

گونه‌ای سنگ آذرین

سلیمانی به نوعی سنگ آذرین اشاره دارد که به دلیل خواص خاصش شناخته می‌شود. یکی از ویژگی‌های بارز این سنگ آن است که در اثر سایش و اصطکاک خاصیت فسفرسانس پیدا می‌کند و به این ترتیب می‌تواند نور خاصی را ساطع کند. این سنگ دارای سختی قابل توجهی است و به همین دلیل در دسته سنگ‌های زمینی و احجار کریمه قرار می‌گیرد.

کاربردها: 

این سنگ به دلیل خواص منحصر به فردش در صنایع مختلف و همچنین در جواهرسازی و هنرهای تزئینی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به علاوه، برخی افراد به خواص درمانی و معنوی این سنگ نیز اعتقاد دارند.

لغت نامه دهخدا

سلیمانی. [ س ُ ل َ / ل ِ ] ( حامص ) مانند سلیمان بودن، چون سلیمان پیامبر بر همه عالم و جن و انس سلطنت کردن:
رخت بربست از آن سلیمانی
چون پری شد ز خلق پنهانی.نظامی.من که دیوی شدم بیابانی
چون کنم دعوی سلیمانی.نظامی.آگهی از ملک سلیمانیم
دیو ستم کاره چرا خوانیم.نظامی.|| ( ص نسبی، اِ ) سنگی هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). نام قسمی از لعل است که نسبت بشخصی که حافر آن است داده شده. ( جواهرنامه ). گونه ای سنگ آذرین که عبارت از سیلیکات آبدار طبیعی روی است و فرمولش را بصورت زیر میتوان نوشت nH2O و ZnO SIO2 از خواص این سنگ آن است که بر اثر سایش و اصطکاک خاصیت فسفر سانس پیدا میکند و روشنی خاص نشان میدهد و چون سختی جالب توجهی دارد جزو سنگهای زینتی و احجار کریمه بشمار میرود. حجر سلیمانی. سنگ سلیمانی. ( فرهنگ فارسی معین ). || نام نوعی شمشیر. ( نوروزنامه ). || نوعی از خرمای سفید. ( برهان ) ( آنندراج ). خرمایی است پست. ( شرفنامه منیری ). || قسمی کاغذ. ( ابن الندیم ). نام قسمی از کاغذ در قدیم منسوب به سلیمان بن راشد، حکمران خراسان بزمان هارون الرشید. ( یادداشت بخط مؤلف ). || نام دوائی است که بفارسی داراشکنه و در مصر داوءالشعث نامند. ( از تحفه حکیم مؤمن ). || ( ص نسبی ) منسوب است به سلیمان. ( الانساب سمعانی ).
سلیمانی. [ س ُ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 295 تن سکنه است. آب آن از قنات.محصول آنجا غلات، بنشن و چغندر. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
سلیمانی. [ س ُ ل َ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه شهرستان نیشابور. دارای 322 تن سکنه است. آب آن از قنات.محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن ارابه رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
سلیمانی. [ س ُ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طاغنکو بخش فدیشه شهرستان نیشابور. دارای 698 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
سلیمانی. [ س ُ ل َ ] ( اِخ ) مولانا سلیمانی در خدمت بابرمیرزا می بود و بدیهه را روان میگفت و در جواب این مطلع خواجه حافظ که:

فرهنگ معین

(سُ لِ یا لَ ) (ص نسب. ) ۱ - منسوب به سلیمان. نوعی شمشیر. ۲ - گونه ای سنگ آذرین. از خواص این سنگ آن است که بر اثر سایش و اصطکاک خاصیت فسفرسانس پیدا می کند و روشنی خاص نشان می دهد و چون سختی جالب توجهی دارد جزو سنگ های زمینی و احجار کریمه به شمار می رود.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به سلیمان: انگشتر سلیمانی، مُلک سلیمانی.
۲. مانند سلیمان: حشمت سلیمانی.
۳. (اسم ) (زمین شناسی ) نوعی عقیق.

فرهنگ فارسی

مانند سلیمان پیامبر بر همه عالم و جن و انس سلطنت کردن.
مولانا سلیمان در خدمت بابر میرزا می بود.

دانشنامه آزاد فارسی

سُلیمانی
طایفه ای از چادرنشینان کرمان، از طوایف مِهْنی، متشکل از تیره های ابراهیمی، حسینی، خداوردی، علی دادی، علی مرادی، مارکی، محمدی سلیمانی، مشهدی ولی، میرزاخانی، میرزائی عبدالعظیمی، مرکب از ۷۰۸ خانوار. سردسیر این طایفه در بافت و اسفندقه و ساردوئیه و حوزۀ علیای رودخانۀ هلیل رود و گرمسیر آنان در کهنوج و رودبار و بعضی نواحی گرم جیرفت قرار دارد. ریاست این طایفه در سال های اخیر با خانوادۀ امیرشکاری از تیرۀ حسینی بود. بسیاری از اعضای این طایفه در طول قرن گذشته یک جانشین شده و به زراعت اشتغال دارند.
سلیمانی

جملاتی از کلمه سلیمانی

بدستت میسزد انگشتر ملک سلیمانی چو قوس اندر کف باری و دار اندر کف بانی
بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا شد نگه، زنار تسبیح سلیمانی مرا
ندارد حاصلی جز دردسر ملک سلیمانی نمی دارم دریغ از دیو اگر خاتم ز من باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم