ستردن

ستردن

کلمه ستردن به معنای پاک کردن، حذف کردن یا از بین بردن چیزی است. این واژه در زمینه‌هایی مانند پاک کردن نوشته‌ها، حذف اطلاعات یا از بین بردن آثار و نشانه‌ها به کار می‌رود. به طور کلی، ستردن به عمل برطرف کردن یا ناپدید کردن چیزی اشاره دارد که ممکن است به صورت فیزیکی یا مفهومی انجام شود.

لغت نامه دهخدا

ستردن. [ س ِ / س ُ ت ُ دَ ] ( مص ) ( از: ستر+ دن، پسوند مصدری ) رجوع کنید به ستوردن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). محو. ( مجمل اللغة )( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ) ( دهار ). محو کردن. نابود کردن. ( ناظم الاطباء ). زدودن.

فرهنگ معین

(س تُ دَ ) (مص م. ) ۱ - تراشیدن. ۲ - پاک کردن. ۳ - محو کردن.

فرهنگ عمید

۱. تراشیدن: موی تراشی که سرش می سترد / موی به مویش به غمی می سپرد (نظامی۱: ۹۱ ).
۲. خراشیدن.
۳. پاک کردن، زدودن.
۴. محو کردن.

فرهنگ فارسی

تراشیدن، خراشیدن، پاک کردن، زدودن، محو، زدوده
( مصدر ) ( سترد سترد خواهد سترد بستر سترنده سترده ) ۱ - تراشیدن ( موی و غیره ). ۲ - پاک کردن زدودن. ۳ - محو کردن زایل کردن.

ویکی واژه

تراشیدن، پاک کردن، محو کردن.
زایل ساختن.

جملاتی از کلمه ستردن

خالی به کشیدن نشد از آه، دل من از آینه جوهر نشود کم به ستردن
و گفت: زهد حقیر داشتن دنیا است وآثار او از دل ستردن.
چه خوش باشد به خلوت باده خوردن به مشکین زلف جانان لب ستردن
کسروی از سره‌گرایان نبود و از ستردن زبان پارسی از «همهٔ» واژگان بیگانه بیزاری می‌نمود. او می‌گفت سره‌گرایان که هوادار پاکسازی پارسی از هرگونه واژهٔ تازی هستند راه نادرستی می‌پویند و باید واژگانی چون «کتاب»، «جمله» و غیره را نگاه داشت و نام‌واژگان (اسم‌ها) یی که اکنون در زبان توده بسیار کاربرد دارند را دست نزد.
گرمیش به آب گرم بردند چرک از تن و مو ز سر ستردند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم